سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خداوند، هر بدعت گذاری را دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصرار بر کمربند + پنج شنبه 99 بهمن 16 - 4:0 عصر

همیشه می‌بندم
بدون آن رانندگی نمی‌کنم
و کنار هیچ راننده‌ای نمی‌نشینم

مسخره‌ام می‌کردند
وقتی زن داشتم
خانواده‌شان اهل بستن نبودند
می‌گذاشتند به حساب توکل کمم
پاسخم این بود
همیشه:
- اونی‌که این وسیله رو ساخته، می‌دونسته چقدر خطرناکه، کمربندم براش نصب کرده!

سیداحمد فشار آورد
گیر داده بود که می‌خواهد برایم قبا بخرد
با پول‌های اندکی که پس‌انداز کرده
چرا؟!
زیرا سال‌ها از عوارض کمربند رنج می‌بُرد
سیداحمد نه
قبایم را می‌گویم
مسیر کمربند فرسوده
پس از هفت هشت سال
اگر چه محکم دوخته بودم

- باشه! بریم بخریم.
«من پولشو می‌دما»

رفتیم
سر گذرخان
داخل مغازه‌ها
قیمت‌ها بالا
گشتیم تا ارزان‌ترین را یافتیم
240 هزار تومان
چقدر هم گران!



حالا وقت پیچاندن بود:
- سیداحمد! بذار من کارت بکشم
بعدش پولشو از تو می‌گیرم!
چون خیلی مصرّ بود
می‌گفت الا و بلا باید خودش خریداری کند

بیرون که آمدیم:
- چرا اصرار داری تو پولشو بدی؟
«می‌خوام یه یادگاری از من باشه»
- خب، قبول، تو پولتو برای خودت نگه دار
ولی
من این رو به عنوان یه هدیه از طرف تو قبول می‌کنم
چون خودم که نمی‌خواستم بخرم
همون قبای قبلی کافی بود
این میشه لطف تو که باعث شدی قبام نو بشه!

قبول کرد
حس کردم خوشحال هم شد
بالاخره چه کسی‌ست که دوست نداشته باشد اموالش حفظ شود!

حالا یک قبای جدید دارم
تازه
نو
به لطف و محبت سیداحمد! :)

قال امام المتّقین (ع): «قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ، وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ» (نهج‌البلاغه، ح21)
ترس قرین یأس، و کم رویى همراه با محرومیت است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مسأله شناخت 26 + یکشنبه 99 بهمن 12 - 5:0 صبح

شما تلاش می‌کنید
به ظاهر کلام فیزیک‌دانان اکتفا کنید
ظاهری که
عمق معنای آن آشکار نشده است
زیرا
خود این دوستان نیز
قادر نیستند
و نبوده‌اند تا کنون
که میدان را توضیح دهند
تفسیر کنند

آن‌ها
فقط
با مدل‌سازی
با معادله‌سازی
با فرمول‌هایی که ریشه در آزمون و مشاهده دارد
کارکردها و آثار واقعیت میدان را یاد می‌گیرند
و
همان را به کار می‌گیرند
با دیفرانسیل تبدیل به معادله کلی می‌کنند
و
با انتگرال
هر کجا که بخواهند جزئی کرده و تطبیق داده و اندازه‌ها را محاسبه
همین
اما
از یک فیزیک‌دان
بخواهید به شما نشان دهد
«چطور ماه در دریا اثر می‌گذارد در حالی که کیلومترها از دریا دور است؟»
اگر همان پاسخ قبلی را داد
گفت
ماه فضازمان اطراف خود را منحنی کرده
دریا هم در آن انحنا سر خورده است
سؤال را ببرید روی همان فضازمان
«چطور ماه فضازمان را تغییر می‌دهد در حالی که با هم متباین هستند؟»

فاصله مهم نیست
تباین مهم است
حتی اگر فاصله به اندازه یک نانومتر باشد
اگر ماه از میدان خود جدا باشد
اگر از فضازمان جدا باشد
حتی اگر اپسیلون
دیگر قادر نیست در آن اثر بگذارد
اثرگذاری قابل توصیف نیست
کافیست کمی دقت کنید
متوجه این امر می‌شوید

می‌فرمایید:
«همین که فوتون به الکترون می خورد و در جهتی دیگر بر می گردد»
این را نمی‌فهمم
این را توضیح دهید
برخورد دو ذره چه معنایی دارد
یا ریسمان مرتعش
انرژی باشد یا ماده
«برخورد» را توضیح دهید
به جرأت
می‌توانم خدمت شما عرض کنم
هیچ فیزیک‌دانی قادر به توصیف آن نیست
چرا نیست؟
چون فیزیک قادر نیست
فیزیک قادر نیست این مفهوم را توضیح دهد
زیرا
هنوز توصیف صحیحی از واقعیت ندارد

شما توضیح بفرمایید
فوتون چطور به الکترون برخورد می‌کند؟
آیا دو ریسمان با هم تلاقی می‌کنند؟
چگونه؟
به هم ضربه می‌زنند؟
چگونه؟
ریسمان درازتر می‌شود؟
یعنی نصف ریسمان فوتون است و نصف ریسمان الکترون؟
بین این دو نصف چیست؟
مرز بین دو ریسمان چیست؟
آیا یک‌جایی رنگ ریسمان عوض می‌شود مثلاً
که بگوییم
این ور فوتون و این ور الکترون؟
یا یک ریسمان که نه فوتون است و نه الکترون
ولی از هر دوی آن‌ها ساخته شده؟
اتصال را باید توضیح دهیم
ما دو ریسمان را با گره متصل می‌کنیم
آن‌ها چطور متصل می‌شوند؟
به هم می‌چسبند؟
در نقطه چسبیدن دقیقاً چه اتفاقی می‌افتد؟
بار الکتریکی سبب جذب می‌شود؟
یا گرانش؟
یا نیروهای جاذبه هسته‌ای؟

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پرچم مان سر در خانه مان + شنبه 99 بهمن 11 - 4:35 عصر

ما نصب کردیم
پرچم ایران را
جمهوری اسلامی ایران را
نظام اسلامی را
سر در خانه‌مان
به مناسبت دهه فجر
مثل هر سال



اتفاق بزرگی بود
انقلاب در ایران
انقلاب اسلامی
دنیا را تغییر داد
وقتی حوادث قبل و بعد را بررسی کنیم
حوادثی که در تمام جهان روی داد
تفاوت معناداری

روح امام خمینی (ره) شاد باد
و مقامش بالا
چقدر مدیون این مرد بزرگ هستیم

خدا را شکر که فرصت درک این عصر درخشان را نصیب ما کرد!

کتب باب دار الحکمة (ع): «قَدْ أَمَّرْتُ عَلَیْکُمَا وَ عَلَى مَنْ فِی حَیِّزِکُمَا مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ، فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِیعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً، فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا یُخَافُ وَهْنُهُ وَ لَا سَقْطَتُهُ، وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَیْهِ أَحْزَمُ، وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ.» (نهج‌البلاغه، ن13)
من مالک بن حارث اشتر را بر شما و بر آنان که تحت فرمان شما هستند، امیر ساختم; گوش به فرمانش دهید و از او اطاعت کنید. او را زره و سپر محکم خویش سازید، زیرا او کسى است که سستى در او راه ندارد و لغزش پیدا نمى کند، در جایى که سرعت لازم است کندى نخواهد کرد و در آنجا که کندى و آرامش لازم است سرعت و شتاب به خرج نمى دهد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چراغ مطالعه دور ریختنی + چهارشنبه 99 بهمن 8 - 8:0 عصر

ایام کرونا
قرنطینه
در خانه ماندن
تعطیلی مدارس
سرگرمی لازم
یک چراغ مطالعه برای بچه‌ها ساختم
به همین سادگی:



ابتدا لوله‌ای پلاستیکی را تکه کردم
با پیچ و مهره لولا شد
چوب کوچکی داشتم
به عنوان پایه
کمی سیم و دو تا سرپیچ
دو لامپی که از قبل در خانه بود
کلید فشاری هم

اگر چه کاردستی‌ست
کاربردی هم هست
واقعاً کار می‌کند و نیازها را برطرف
اگر چه ما نیازی به چراغ مطالعه نداشتیم!

قال امام المـُخلِصین (ع): «مَنْ جَرَى فِی عِنَان أَمَلِهِ، عَثَرَ بِأَجَلِهِ.» (نهج‌البلاغه، ح19)
آن کس که در پى آرزوى خویش تازد، مرگ او را از پاى در آورد. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مصونیت اقتصادی + سه شنبه 99 بهمن 7 - 3:57 صبح

اول طلاست
مثلاً سکه بهار آزادی
بعد دلار
ارزهای خارجی کلاّ
و بعد خانه
هر ساختمانی که ساخته شده باشد
و سپس زمین

همه می‌فهمند که پول ارزشش را از دست می‌دهد
در زمان
خیلی بدیهی و روشن
پس به دنبال احقاق حق خود هستند
دلیل گرانی و نوسان همین است
در سکه و دلار و مسکن

مردم حق خود را پایمال می‌بینند
وقتی از ارزش پولشان کاسته می‌شود
تورّم یعنی همین
چرا؟

بانک‌ها دزدند
بانک‌ها مقصّرند
بانک اصلاً کارش همین است
دزدی از درون جیب مردم
چطور؟
با افزایش اعتبار ریالی
با خلق پول یعنی
دادن وام‌های خیالی
از پول‌هایی که ندارد
از «طلب»هایی که دارد

یکی از مهم‌ترین روش‌های بانکداری امروز این است
با پول بدون پشتوانه
پول فیات
بانک طلب‌های خود را «نقد» فرض می‌کند
پولی که قرض داده
و منابعش چندبرابر «فرض» می‌شود
یک انگاره نادرست
حقیقی نیست
واقعاً پولی در کار نیست
این را دوباره وام می‌دهد
چندباره حتی
تعداد بارَش را بانک مرکزی باید کنترل کند
با تعیین مبلغ سپرده قانونی
باقی مبلغ را وامی‌گذارد دست بانک‌ها
که پیوسته خلق پول کنند
خلق اعتبار بانکی
و دوباره هی وام دهند
پولی را که یک‌بار وام داده بودند را

بانک باید تعطیل شود
راهی جز این نیست
بانک اساسش رباست
نباشد می‌میرد
رگ حیات بانک است
بانک‌های مبتنی بر اقتصاد نئوکلاسیک

تا بانک هست داستان همین
تغییری ممکن نیست
راه دیگری هم نیست
مردم به کجا باید پناه ببرند؟
چه ابزاری برای حفظ سرمایه خود دارند؟
محصول تولید خود؟
جز سکه و دلار و مسکن؟
و اخیراً بورس
با یک خیال واهی!

البته که حق دارند
آن‌هایی که از تعطیلی بانک‌ها می‌ترسند
اقتصاددانان
«پس تجمیع سرمایه برای توسعه صنایع بزرگ چه می‌شود؟»

آن را باید به صندوق‌های قرض‌الحسنه سپرد
جایی که مردم سرمایه خود را برای توسعه ذخیره می‌کنند
ربا هم ندارد
البته سود ربوی هم
سود مبتنی بر تولید
سود واقعی
نه سود صوری و ظاهری بورس
که فقط از خرید و فروش سهام به دست می‌آید
و ربطی به سودآوری واقعی کارخانه‌ها ندارد

خب این سود کم است
البته که کم خواهد بود
اما اگر بانکی نباشد که پول را هر روز بی‌ارزش کند
همان مقدار سود کافی‌ست
همه را راضی خواهد کرد
اگر بانک مرکزی به عهد خود وفا کند
عهدی که در «قانون پولی» به آن ملزم شده
با این عبارت:
«ماده12. قیمت یک گرم طلای خالص 85 ریال [تقریباً] است و یک ریال محتوی یک صدم گرم [تقریباً] طلای خالص می‌باشد.»*
(چون اعشار زیادی داشت و ذهن را بر هم می‌زند، اعشار اضافی را حذف کردم و تقریب زدم)
*قانون بانکی و پولی کشور، مصوّب 7 خرداد 1339

بانک مرکزی خیانت کرده است
سال‌هاست که می‌کند
این تعادل را حفظ نمی‌کند
آن را رها کرده است
هیچ دستگاهی هم مراقب آن نیست
جلوی این خلاف را نمی‌گیرد
مردم چه باید کنند؟
راهی جز پناه بردن به کالاهای سرمایه‌ای دارند؟
سکه و دلار و خانه و ماشین و زمین و بورس؟
و گاهی هم کالاهای غیرسرمایه‌ای
رب گوجه و کره و پوشک بچه و...

مصرف بالا نمی‌رود
بلکه خرید بالا می‌رود
مردم ناگزیر به ذخیره‌سازی می‌شوند
به جای این‌که هفته‌ای یک بسته پوشک برای کودکش بخرد
مجبور است ده کارتن بخرد
ذخیره کند برای چند ماه بعد
چرا؟
چون می‌داند «نباید پول نقد نگه دارد»
چرا؟
چون یاد گرفته است که:
«پول نقد را بانک‌ها مدام از جیب او می‌دزدند»
با کاهش ارزش واقعی آن

«پول» چیست؟
قرار بود چه باشد؟
قرار بود «محک» باشد
ابزار اندازه‌گیری باشد
برای «کار»
خط‌کش یعنی
اگر خط‌کش‌ها هر روز تغییر اندازه دهند
خیاط‌ها چه کنند؟
نجارها چه؟
آهنگرها؟
هر روز مترها آب برود؟
می‌شود اصلاً؟
منطقی‌ست؟
احمقانه نیست؟

چرا هست!
البته که هست
اگر هر روز چند سانتی‌متر از تمامی مترها و خط‌کش‌ها کم شود
مردم نگران می‌شوند
اضطراب
استرس
همه چیز به هم می‌ریزد
نظم باقی نمی‌ماند
دیروز متر کردی که امروز لباس بدوزی
متر امروز تغییر اندازه داده
ناچاری چند سانتی‌متر بیشتر اندازه بزنی؟
چند سانتی‌متر؟
نمی‌دانی
ناچاری به گزارش بانک مرکزی مراجعه کنی:
«امروز مترها چقدری هستند؟»

درست امروز وضعیت همین است
هر روز پول تغییر اندازه می‌دهد
ابزاری که قرار بود ملاک اندازه‌گیری باشد
برای همه‌چیز
برای تمام معاملات
تمامی خرید و فروش‌ها
کالا و خدمات
این یک دزدی آشکار و احمقانه و بسیار زشت است
و این
دقیقاً همین
این دقیقاً کار بانک‌هاست
اول هم بانک مرکزی

اگر بانک تعطیل شود
همه بانک‌ها
جمع شوند
بالکل
پول «ثابت»‌ می‌شود
پول از گردش بانکی خارج شود
از نظام تولید و خلق پول اعتباری و بدون پشتوانه
فقط یک سازمان و نهاد برای چاپ اسکناس
فقط به اندازه «تولید»
به اندازه کالای موجود در جامعه
و کار انجام شده
دیگر ارزش پول «شناور» نخواهد بود
احمقانه نخواهد بود
ابزار آرام می‌گیرد
اندازه خود را حفظ می‌کند
اندازه که حفظ شد
آرامش برقرار
مردم به زندگی‌شان باز می‌گردند
دست از سرمایه‌گذاری روی سکه و دلار و مسکن بر می‌دارند
خانه هم ارزان می‌شود
زیرا تبدیل به کالای مصرفی می‌شود
از کالای سرمایه‌ای خارج
ازدواج هم آسان می‌شود
فساد هم کم می‌شود

زنجیره‌ای از مشکلات حل می‌شود
اگر زهری که در سرچشمه وارد نهر می‌شود را بند آوریم
دیگر لازم نیست در پایین دست رودخانه مدام دست و پا بزنیم
جلوی مسموم شدن مردم را بخواهیم این‌جا بگیریم
باید آن‌جا جلوگیری کنیم
اجازه ندهیم آب را مسموم کنند
از همان نقطه آغاز

دزدی که کیف مرا در خیابان بزند
کیف مرا فقط زده
اما
بانکی که اندازه خط‌کش‌های اقتصادی را کاهش می‌دهد
جیب همه را زده
کیف همه را
از همه ما با هم دزدی کرده
این دزدی بدتر نیست؟
دست کدام را باید قطع کرد؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 - فاصله طبقاتی 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مسأله شناخت 25 + یکشنبه 99 بهمن 5 - 5:0 صبح

آن‌چه بنده تلاش کردم توضیح دهم
یک تحلیل جدید برای این مطلب بود
برای همین ضربه
حالا نوبت شماست
شما تحلیل کنید که ضربه یعنی چه؟

آیا مولکول‌های بدن من با مولکول‌های توپ برخورد کردند؟
برخورد مولکول‌ها مگر ممکن است؟
چطور اتفاق می‌افتد؟
مولکول که ترکیب اتم‌هاست
پس برخورد مال ِ اتم‌هاست
اتم‌ها هم که چیزی جز الکترون و پروتون و نوترون نیستند
پس برخورد مربوط به کدام است؟

نوترون و پروتون که در هسته هستند
اصلاً به مرحله برخورد نمی‌رسند
آن‌قدر که فاصله دارند
از محیط بیرونی اتم
پس الکترون است؟
آیا برخورد منتسب می‌شود به الکترون؟

خب
الکترون‌ها چطور با هم برخورد می‌کنند؟
بار هر دوی آن‌ها منفی است
اصلاً برخوردی اتفاق نمی‌افتد
برای برخورد دو الکترون باید یک شتاب‌دهنده چند صد کیلومتری داشت
سنکروترون
تا آن‌قدر سرعت ایجاد کند
تا آن‌قدر نیروی برخورد زیاد شود
تا بتوانند
و گرنه که نمی‌توانند
برخورد دست من با توپ این‌قدر که نیست
پس چیست؟

پس دافعه است
الکترون‌ها هم را دفع می‌کنند
همین؟
آیا ضربه زدن به توپ یعنی دفع الکترون‌های آن توسط بار منفی الکترون‌های خود؟
پس ضربه نیست
دفع از طریق میدان است
میدان من دارد میدان او را دفع می‌کند
آیا حقیقت برخورد غیر از این است؟
حالا این میدان کجاست؟
آیا میدان من با میدان توپ تلاقی نمی‌کند؟
آیا در بعضی از قسمت‌های خود با هم یکی نمی‌شوند؟
ترکیب نمی‌شوند؟

بحث دقیقاً این‌جاست
لطف کنید و ضربه زدن به توپ را تحلیل فیزیکی کنید
تحلیلی که واقعیت آن را توصیف کند

فرمودید:
«جرم زمین،  فضازمان اطرافش را خم می کند»
صبر کنید
بدون فهمیدن نباید بگذریم
رد شویم و به مرحله بعد برسیم
به گزاره بعد
سر همین گزاره خوب فکر کنیم

آیا فضازمان وجود دارد؟
یا یک امر خیالی و وهمی‌ست؟
بله
وجود دارد
حداقل شما که این‌طور بیان فرمودید
پس ما یک فضازمان داریم این طرف
یک زمین داریم که جرم دارد آن طرف
جرم زمین
فضازمان
این‌ها آیا در هم تنیده هستند؟
یا مرز مشخصی میان آن‌هاست؟
یعنی آیا می‌توانم یک خط بکشم
بگویم این طرف خط جرم زمین است
و
آن طرف خط فضازمان آغاز می‌شود؟
که
پس از آن بخواهیم توصیفش کنیم
این‌که
چطور جرم زمین فضازمان را خم می‌کند
فرمودید «اطراف»
یعنی
آیا زمین وسط است؟
و دور آن را فضازمان گرفته است؟

این را خوب باید روشن کنیم
اصلاً زمین بدون فضازمان قابل تصوّر است؟
یا
زمین و فضازمان با هم ترکیب شده‌اند؟
فضازمان در درون زمین هم هست
و زمین هم
یک مرز مشخصی با فضازمان نداشته
و
در آن محو شده است

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ایام امتحانات + جمعه 99 بهمن 3 - 8:0 صبح

«بابا! یه هفته ناهار با من»
- چرا؟
«کلاس ندارم»

ممارست لازم است
وقتی مهارتی باشد
فقط دانستن کافی نیست

همین تابستان بود که آموزش آشپزی را تکمیل کرد
آشپزی ایرانی
اما تمرین
فرصتی برای آن نیافت

کلاس‌ها هر روز هستند
صبح هم
آنلاین هم
جسته و گریخته فقط چیزی پخت
مستمر نه

هفته‌ای که امتحان داشت
امتحان عصر
کلاس‌ها تعطیل
وقت داشت که آشپزی کند
این عدس‌پلو یکی از شاهکارهای همین روزهاست



سیزده سال بیشتر ندارد
نمی‌دانم چند نفر در این سن می‌شناسید که چنین ذوقی داشته باشند؟
من که نمی‌شناسم
ندیده‌ام یعنی

وقتی ازدواج کردم
زنم هیچ غذایی را بلد نبود
بدون ابایی هم از گفتن این مطلب
انگار اصلاً لازم نبود فرا بگیرد
پاسخ فقهی هم داشت:
«این وظیفه مرده که غذای آماده خوردن جلوی زنش بذاره، فتوای همه مراجع همینه»
پدرش طلبه بود و گویا دخترش را خوب تربیت کرده
احکام فقهی ازدواج را یادش داده بود! :))

انگاره معمول دختران امروز جامعه ما این
سال‌های سال است:
مگر لازم است خانه‌دار باشم؟!
وقتی اشتغال فخر بیشتری برای هر زن و دختری دارد
ندارد؟!

قال امام القَوم (ع): «عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ (ص) "غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ"؟ فَقَالَ (ع): إِنَّمَا قَالَ ذَلِکَ وَ الدِّینُ قُلٌّ، فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ؛ فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتَارَ.» (نهج‌البلاغه، ح17)
(از امام پرسیدند که رسول خدا (ص) فرمود: موها را رنگ کنید، و خود را شبیه یهود نسازید یعنى چه؟) پیامبر (ص) این سخن را در روزگارى فرمود که پیروان اسلام اندک بودند، امّا امروز که اسلام گسترش یافته، و نظام اسلامى استوار شده، هر کس آنچه را دوست دارد انجام دهد. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پشت صحنه دوبله کودکان + چهارشنبه 99 بهمن 1 - 5:27 عصر

البته که قبلاً گفته بودم
این‌جا
دوبله کردن انیمیشن‌ها را

این هم پشت صحنه‌شان
وقتی مشغول دوبله هستند

...
[دانلود فیلم]

بیشتر در خانه
مدرسه که نمی‌روند
فرصت دارند
تجربه خوبی‌ست
مشغولیت
و از همه مهم‌تر
افزایش تسلّط به نرم‌افزارها و سیستم عامل رایانه
آن‌چه در آینده نیاز خواهند داشت!

قِیلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ، فَقَالَ (ع): «هُوَ الَّذِی یَضَعُ الشَّیْءَ مَوَاضِعَهُ»؛ فَقِیلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ، فَقَالَ: «قَدْ فَعَلْتُ». (نهج‌البلاغه، ح235)
به حضرت عرض شد: خردمند را براى ما وصف کن. فرمود: کسى است که هر چیزى را در جاى خود قرار مى دهد. گفته شد: نادان را وصف کن. فرمود: بیان کردم. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نمودار کرونای قم + چهارشنبه 99 بهمن 1 - 1:42 صبح

** از وقتی پایان رسمی کرونا در جهان اعلام شد، دیگر آماری ارائه نشد **
** از 20 بهمن 1401 آمار دانشکده علوم پزشکی قم به صورت چند روز در میان و غیرمنظّم اعلام شده است **

آمار کل:



توضیح نمودار: خط بنفش نشان می‌دهد که در هر ماه به طور کل چه تعداد مبتلا به کووید19 در شهر قم شناسایی شده است و خط سبز نشان می‌دهد که به طور میانگین در هر روز تعداد مبتلایان شناسایی شده چند نفر بوده‌اند.

نیافتم
هر چه جستجو کردم
نموداری که تغییرات ابتلا را نشان دهد
به تفکیک شهرها
مثلاً برای قم

من در این شهر ساکنم
باید بدانم وضعیت چگونه است
تغییر به چه سمتی
افزایش یا کاهش

اطلاعات ارائه می‌شود
هر روز گزارش
اعداد و ارقام
ولی قابل درک نیست
تا وقتی تصویری نباشد

من این اطلاعات را از صداوسیمای قم گرفتم
شبکه نور
اطلاعات مربوط به هر ماه
و این ماه جاری:

توضیح نمودار: یکی از داده‌هایی که هر روز توسط صداوسیمای استان قم (شبکه نور) منتشر می‌شود «پذیرش بیمار با علائم کرونا» است. نمودار بنفش نمای این آمار است. یعنی تعداد افرادی که به عنوان بیمار کویید19 در استان قم شناسایی شده‌اند. خط سبز نیز نشان‌دهنده شاخص «بستری جدید» در هر روز است. یعنی مبتلایانی که به دلیل وخامت بیماری در بیمارستان‌های استان بستری شده‌اند.





























شاخص‌ها تغییر کرده است
از هفتم فروردین
اسم‌ها تغییر کرده
شیوه نیز احتمالاً
بر اساس این خبر:
«با عنایت به اهمیت اطلاع رسانی در خصوص بیماران کرونایی و با توجه به آمار تفکیکی صورت گرفته بیماران، از این پس آمار بستری بیماران قطعی کرونا که تست آنها مثبت شده است، اعلام می شود.»
بر این اساس
برای یافتن «بستری جدید» از درون شاخص «بستری کرونا مثبت»
هر عدد را منهای عدد روز قبل کرده‌ام
این اتفاق از روز 7 فروردین 1401 افتاده است!































و سایر ماه‌ها





















سقوط شاخص‌ها را می‌شود دید
کاهش را
در ماه‌های اخیر
اما
در انتها
گاهی انگار نمودار می‌رود که رشد پیدا کند
باید مراقب بود
زود اقدام کرد

وقتی تصویری شود
روز به روز
آدم حواسش جمع‌تر می‌شود
وقتی به روشنی ببیند!

تعجب می‌کنم
چرا نهادهای مسئول
چنین نمودار و آماری را متمرکز ارائه نمی‌کنند؟!

کتب نفس الرسول (ع): «فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِیحٍ، وَ لَا تَهِیجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ» (نهج‌البلاغه، ن14)
فرارى را به قتل نرسانید، و ناتوان را آسیب نزنید، و زخمى را نکشید، و زنان را با آزردن به هیجان نیاورید گرچه متعرض آبروى شما شوند یا به بزرگانتان ناسزا گویند. (ترجمه انصاریان)

پ.ن. آمار سالانه:






#s3gt_translate_tooltip_mini { display: none !important; }

برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 31 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آزادی ِ مخاطب + دوشنبه 99 دی 29 - 7:0 صبح

مخاطب آزاد است
در برداشت
در انتخاب
اختیار

اما فهمیدن آن سخت
خیلی‌ها را دیده‌ام
خیلی‌هایی که التفات ندارند
مخاطب خویش را مجبور تصوّر می‌کنند
نه راهی جز پذیرش

سیدمرتضی به خواننده مطالب خود احترام گذاشت
به اختیار و انتخاب او
به تصمیم او
وقتی این را نوشت:



این آسان نیست
این به سادگی حاصل نمی‌شود
این وظیفه پدر و مادر است
این‌که ارزش‌های انسانی و اسلامی را بیاموزند
درونی کنند برای کودک
طوری از خود ِ او شود
جایی در شخصیتش
هویّتش
تربیت یعنی همین‌ها

قال اصَلُ القَدیُم (ع): «الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ.» (نهج‌البلاغه، ح5)
دانش، میراثى گرانبها، و آداب، زیورهاى همیشه تازه، و اندیشه، آیینه اى شفّاف است. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - انشا 12 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X