سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

سلیمان میان پادشاهی و مال و دانش مخیّر شد، پس دانش را برگزید و با این انتخابش ، دانش و مال و پادشاهی به او بخشیده شد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نمایشگاه کتاب کودک + شنبه 97 دی 29 - 2:5 عصر

عالی بود
دل هر انسانی می‌خواهد
وقتی
آن همه کتاب را می‌بیند!



یک بخش بازی هم
فوتبال‌دستی و مانند آن
پنجاه شصت غرفه‌ای داشت
با چه تنوّع شگفتی!



اما حیف
وقت کم شده است

زمان کودکی من
کتاب ِ کودک کم بود
زیاد نبود
نمایشگاه هم
اما وقت
تا دلت بخواهد
نه رایانه بود
نه کنسول بازی
نه تبلت و تلفن همراه
تلویزیون هم برنامه نداشت
فقط دو سه ساعت در روز
باقی برفک

امروز وقت نیست
کودکان وقت ندارند
فرصت اصلاً
تا کتاب بخوانند
تا مطالعه کنند

دل آدم می‌سوزد
امروز کتاب ِ کودک هست
این همه
ولی وقت نیست
وقتی وقت بود
این همه کتاب ِ کودک کجا بود؟!

قال الأمیر (ع): «لَمْ یَخْلُقِ الْأَشْیَاءَ مِنْ أُصُولٍ أَزَلِیَّةٍ وَ لَا مِنْ أَوَائِلَ أَبَدِیَّةٍ، بَلْ خَلَقَ مَا خَلَقَ فَأَقَامَ حَدَّهُ، وَ صَوَّرَ فَأَحْسَنَ صُورَتَهُ. لَیْسَ لِشَیْءٍ مِنْهُ امْتِنَاعٌ، وَ لَا لَهُ بِطَاعَةِ شَیْءٍ انْتِفَاعٌ. عِلْمُهُ بِالْأَمْوَاتِ الْمَاضِینَ کَعِلْمِهِ بِالْأَحْیَاءِ الْبَاقِینَ، وَ عِلْمُهُ بِمَا فِی السَّمَاوَاتِ الْعُلَى کَعِلْمِهِ بِمَا فِی الْأَرَضِینَ السُّفْلَى» (نهج‌البلاغه، خ163)
اشیاء را از موادّى که ازلى و داراى پیشینه باشند نیافرید، بلکه آنچه را به وجود آورد خودش حدّش را معین نمود، و آنچه را صورت داد نیکو صورت داد. چیزى از فرمانش امتناع نورزد، و او را از طاعت چیزى سودى نرسد. آگاهیش به مردگان گذشته همچون آگاهیش به زندگان باقى است، و دانش او به آنچه در آسمانهاست همچون دانش اوست به آنچه در طبقات پایین زمین است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کتاب 9 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عشق و فقه 10 + جمعه 97 دی 28 - 5:0 صبح

ابتدا بابت زحمت زیادی که متحمل شدید و متن طویلی را مکتوب نمودید متشکر و سپاسگزارم.
اما همین فقهی که برگرفته از قرآن و روایات است عشق را مذموم نمی‌داند.
درقرآن درآیات بسیاری حب و ود داریم که همان دوست داشتن بیش از حد می‌باشد همچنین در روایات.
اما وقتی که پای فقه میان می‌آید عشق به محاق می‌رود در صورتیکه همان منبعی که فرمودید یکی‌ست.
اگر از فقیهان بپرسید عاشق شدن حلال است یا حرام،با توجه به در اختیار داشتن منابع مشترک پاسخ‌های متفاوتی خواهند داد‌.
گاهی هم عشق حرام می‌شود حتی نسبت به خدا.
در مقاله‌ای می‌خواندم که نسبت عشق به خدا دادن روا نیست.
مگر نه این است که در قرآن هم از دوست داشتن مومنان صحبت به میان آمده که هم خدا آنان را دوست می‌دارد و هم مومنان خدا را.
در دوجای دیگر نیز علنا از عشق زلیخا به حضرت یوسف صحبت به میان آمده و دختر شعیب به حضرت موسی.
یکی عشق مذموم ولی دیگری که منجر به ازدواج شد قطعا ممدوح چراکه ازدواج از سنت پیامبر است و این عشق نمی‌تواند مذموم باشد.
واقعا اگر اصالت منبع ابتدا با قرآن است و روایات پس چرا فقیه این عشق را مذموم می‌دارد؟
حتی در جایی که ممدوح است.
پرسیدم عشق به همسر چگونه است؟
اگر در کتب فقهی بنگریم عشق به همسر منتهی می‌شود به شرک البته از نوع خفی.
اما پیامبر(ص)می‌فرماید:
من از دنیا سه چیز را دوست دارم،زن و عطر و نماز را.
پس نعوذبالله پیامبر شرک خفی داشته است؟
پیامبر پس از وفات حضرت خدیجه محزون می‌شود پس،از دیدگاه فقهی همان می‌شود که که در بالا عرض کردم و قصد تکرارش را ندارم.
خداوند وقتی در قرآن می‌فرماید ما زن و فرزند و....برای شما زینت دادیم چطور می‌توانیم این قرارداد الهی را که در نهاد انسان قرار داده مذموم بشماریم؟
به قول مولوی:
زُینَ لِناس حق آراسته است
آنچه او آراست کِی توانند رست
وقتی که شخص این عشق خداداد را در طول عشق به خدا بداند دیگر چه مذمومیتی دارد؟
باتوجه به فرمایش شما که فقیه را در هر برهه‌ای که بوده نجات بخش ظاهر شده پس چرا نمی‌تواند برخی از این پارادوکس‌ها را که از منبع واحد به دست آورده حل کند؟


آن‌چه فرمودید را بنده ندیده‌ام
این‌که
فقها عشق را حرام گفته باشند
حتی بعضی
یا ذمّ کرده باشند
نه به عنوان یک استاد اخلاق
نه بعنوان یک عارف
یا فیلسوف
یا کلامی
بله
از نظر اصول اعتقادات
جایی که از توحید و شرک بحث می‌شود
آن‌جا بحث از عشق هم هست
ولی در فقه
من خاطرم نمی‌آید
اگر لطف بفرمایید
بفرمایید کدام فقیه
در کدام کتاب
یا در کدام جلسه بحث فقهی
یا در کدام رساله عملیه
نظر فقهی خود را
مبتنی بر کراهت یا حرمت عشق بیان فرموده است

بنده در خدمت هستم

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فلسفه هرزنگاری + پنج شنبه 97 دی 27 - 5:7 صبح

وقتی به ما دو خبر می‌دهند
در تعارض با هم:
فلانی تصادف کرده و به طرز فجیعی مُرده
فلانی تصادف مختصری داشته و چیزی نشده

دو وضعیت روی می‌دهد
فلانی از بستگان‌مان باشد
یا نباشد
اگر باشد
تماس می‌گیریم
پی‌گیری می‌کنیم
بیمارستان‌ها را می‌گردیم
ادارات پلیس
تا خبر صحیح را بیابیم
رها نمی‌کنیم
تا به قطعیّت نرسیم
چون برای‌مان مهم است

اما اگر نباشد
مهم نباشد
فامیل و آشنا نباشد
موضوع عوض خواهد شد
این‌بار آن‌چه مهم است
فحوای خبر است
هیجانی که بر می‌انگیزد:
«به طرز فجیعی مُرده است!»

این‌بار دست به انتخاب می‌زنیم
بدون تحقیق
نیازی به بررسی هم نمی‌بینیم
اصلاً به قطعیّت نیازی نداریم
ما باید یکی از دو خبر را انتخاب کنیم
همانی‌که ما را به هیجان آورده
زیرا
می‌دانیم دیگران را نیز مسحور خواهد کرد
وقتی با تعجب می‌گویند:
واااای، جدّی؟! نه...

از کودکی یاد گرفته‌ایم
عادت کرده‌ایم اصلاً
این‌که اگر نسبت به کاری تشویق شدیم
آن را تکرار کنیم
و اگر تنبیه
ترک
وقتی مخاطب لایک‌مان می‌کند
ما را تشویق کرده
وقتی هیجان‌زده می‌شود
یعنی تشویق کرده
وقتی سکوت می‌کند و نه بازنشر و نه هیچ بازخوردی
تنبیه شده‌ایم
نتیجه چه می‌شود؟!

از اخباری که به ما می‌رسد
در شبکه مجازی
99 درصد آن ربط مستقیمی به ما ندارد
بستگی اجتماعی یعنی
پس حسّاس نسبت به افراد درون آن خبر نمی‌شویم
پس
بررسی و تحقیق نمی‌کنیم
اما
در 90 درصد
اگر نگوییم 100
آن‌چه انتخاب می‌کنیم تا نقل کنیم
تا بازنشر نماییم
تا به دیگران برسانیم
کدام موارد است؟!
روشن و واضح
آن‌چه که به تشویق ما منتهی شود
چیزی که از کودکی فرا گرفته‌ایم
پس ما
فقط چیزهایی را منتشر می‌کنیم که هیجان داشته باشند:
فلانی هزار هزار میلیارد دزدی کرده
به فلانی تهمت دزدی زده‌اند و هیچ گناهی نکرده
ما
همه ما
همه مردمی که در شبکه مجازی زندگی می‌کنند
اکثریت
گزینه اول را برمی‌گزینند
بدون تحقیق
بدون بررسی
فقط بر اساس یک انتخاب طبیعی
زیرا فقط گزینه اول است که مخاطب را به هیجان می‌آورد
درست مثل خودمان!

ما دست به انتخاب‌های طبیعی می‌زنیم
مثل یک روبات
هرزنگاری می‌کنیم
[هرزنگاری، نه هرزه‌نگاری]
وقتی در شبکه مجازی هستیم
پیوسته مواردی را
اخباری را
که فارغ از صحّت یا خطا
هیجان بیشتری برانگیزند



محصول چه خواهد بود؟!
کدام خبرها بالا می‌آیند
بولد می‌شوند و به گوش مردم می‌رسند؟!
حجم زیادی از اخبار دروغ که فقط به خاطر هیجان‌شان دست به دست شده‌اند
و امنیت روانی جامعه را بر هم زده‌اند!

کتب أمیرالمؤمنین (ع): «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیَّرَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ کَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ، فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى، وَ إِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ، وَ أَنَا أُدَاوِی مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ [یَعُودَ عَلَقاً یَعُودُ] یَکُونَ عَلَقاً. وَ لَیْسَ رَجُلٌ -فَاعْلَمْ- أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی؛ أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ؛ وَ سَأَفِی بِالَّذِی وَأَیْتُ عَلَى نَفْسِی وَ إِنْ تَغَیَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ، فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ. وَ إِنِّی لَأَعْبَدُ أَنْ یَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اللَّهُ؛ فَدَعْ [عَنْکَ] مَا لَا تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَیْکَ بِأَقَاوِیلِ السُّوءِ؛ وَ السَّلَامُ.» (نهج‌البلاغه، ن78)
(آگاه باش) گروه زیادى از مردم از بسیارى از بهره هاى خود (که بر اثر اعمال صالح در آخرت نصیب آنها مى گردد) باز مانده اند; به دنیا روى آورده و با هواى نفس سخن گفته اند و این کار مرا به تعجب وا داشت که اقوامى خودپسند در آن گرد آمدند (چگونه ممکن است افرادى که دم از ایمان و اسلام مى زنند این گونه به دنبال هوا و هوس حرکت کنند) من مى خواهم زخم درون آنها را مداوا کنم، زیرا مى ترسم مزمن و غیر قابل علاج گردد (ولى مع الأسف آنها از معالجه مى گریزند)
بدان هیچ کس بر اتحاد و الفت امت محمّد(صلى الله علیه وآله) از من حریص تر و کوشاتر نیست. در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا مى طلبم.
من به آنچه با خود تعهد کرده ام وفادارم (و اگر بر طبق کتاب و سنّت داورى کنى از تو پشتیبانى خواهم کرد) و اگر تو از آن شایستگى که به هنگام رفتن از نزد من داشتى تغییر پیدا کنى (و بر خلاف حق و عدالت و کتاب و سنّت حکم نمایى راه شقاوت پوییده اى) زیرا شقى و بدبخت کسى است که از عقل و تجربه اى که نصیب او شده محروم بماند و من از اینکه کسى سخن بیهوده بگوید متنفر و از اینکه کارى را که خدا اصلاح کرده بر هم زنم بیزارم (من خواهان وحدت امت اسلام و خاموشى آتش فتنه ام)
آنچه را نمى دانى رها کن (و به شایعات و سخنان اشرار گوش فرا مده) زیرا مردم شرور سخنان نادرستى را به تو مى گویند (تا تو را از راه حق منحرف سازند). والسلام.
(ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عشق و فقه 9 + چهارشنبه 97 دی 26 - 5:0 صبح

اما با غمض عین
وقتی به سرشت جامعه شیعه می‌نگریم
جامعه اسلامی
تحوّلاتی که در طول تاریخ داشته
آن‌چه در نهایت همیشه ملازم و همراه بوده
آن‌چه مسیر را ترسیم کرده و از حرکت باز نایستاده
آن‌چه مردم را در زندگی یاری رسانده
در کوچک‌ترین مسائل
دست‌شان را گرفته
حتی اگر اخلاق و فلسفه و کلام و عرفان بوده
که حتماً هم بوده
دست فقیه بوده
فقیهی که اخلاقی بوده
یا گاهی فیلسوف بوده
گاهی متکلّم هم
و عارف
اما بدون فقه
بروید تاریخ را ببینید
گذشته را مرور کنید
تاریکی
ظلمات
مسیرهای عجیب و غریب و نامتعارف
بن‌بست‌ها
انحرافاتی که ناگهان امتی را به هلاکت رسانده
جمعی را به گمراهی کشیده
این بوده
زیاد هم بوده
فقط فقه بوده که اتصال خود را محکم نگه داشته
حبل متین الهی را
سفت
گاهی سر خورده
نه این‌که نه
ولی استقامت نموده
به انقلاب اسلامی رسیده
فقه را ولایت بخشیده
حکومت فقه را رسمی کرده
برای اولین بار در تاریخ
فرد حاکم نشده
فقه است که حاکم شده
با تمام ضعف‌ها
با تمام کاستی‌ها
امروز ولی فقیه اگر بالاترین قدرت را به دست دارد
نه به عنوان شخص
که به عنوان ولایت فقهی
یعنی از باب این‌که فقیه است
یعنی عنوان فقه است که در حقیقت حاکم شده است
و این خیلی مهم است
این پیروزی فقه
در تشخیص درست منبع و روش است
در طول تاریخ

فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی و اخلاق اسلامی و کلام اسلامی
همگی در حاشیه فقه اسلامی پر و بال گرفته‌اند
و گرنه اگر به خودشان بود
معلوم نبود سرانجام‌شان چه می‌شد
زندگی فلاسفه و عرفا و متکلمین و اخلاقی‌های مسلمان را بخوانید
متوجه می‌شود!

در پناه خدا باشید

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خودپیتزاسازی + دوشنبه 97 دی 24 - 11:48 صبح

هر هفته که نه
دو سه هفته یک‌بار
شاید ماهی یک‌بار حتی
در برنامه روزهای جمعه هست
پیتزا
از بیرون؟
نه
معمولاً خودمان می‌پزیم
پیتزاهای خانگی



گاهی بر عهده خودشان می‌گذارم
چینش آن را
چینش مواد پیتزا را
خیلی دوست دارند
برایشان جذّاب است
وقتی غذایشان را خودشان نظم می‌دهند
به سلیقه خود خُرد می‌کنند و مخلوط



خمیرمایه را خودم ساختم
یک فرآیند پنج روزه است
از ترکیب مساوی آب و آرد
آرد از نانوایی می‌خرم معمولاً
سبوس دارد بیشتر
خمیر آماده و پهن شده در اختیارشان گذاشتم
هر کدام هم سهمیه مساوی از مواد داخل پیتزا





زودتر از همه سیدمرتضی
بعد مریم
در نهایت سیداحمد آماده کرد
اضافه پنیر دو نفر دیگر را هم ریخت روی پیتزایش!



طاقت نداشتند
این‌پا و آن‌پا می‌کردند
جلوی فر
این‌که کی آماده می‌شود
انتظار...
لحظه به لحظه
تا نتیجه زحماتشان از فر در آید
این‌که ببینند چه کرده‌اند! :)



انسان اهل کار است
فطرتاً هست
کار کردن را دوست دارد
اگر منفعت آن مستقیم به خودش برسد
چرا؟!
زیرا انسان هَلوع است
حریص و خودخواه
اگر کار
تنها راه دستیابی به منفعت باشد
حتماً کار می‌کند
مشکل انسان‌های تنبل دقیقاً همین است
این‌که راه‌های کسب سود
بدون کار کردن
وجود دارد
اگر راه‌های میان‌بر را ببندیم
همه با جان و دل کار خواهند کرد!

«إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا، وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا، إِلَّا الْمُصَلِّینَ» (معارج:19-22)
همانا انسان حریص و بی تاب آفریده شده است؛ چون آسیبی به او رسد، بی تاب است، و هنگامی که خیر و خوشی [و مال و رفاهی] به او رسد، بسیار بخیل و بازدارنده است، مگر نماز گزاران. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عشق و فقه 8 + دوشنبه 97 دی 24 - 5:0 صبح

فلسفه و کلام هم ذوقی
زیرا بنیان‌های عقلی‌ای که بر آن اتکا دارند
کاملاً صوری‌ست
قدرت بررسی موادّ را ندارد
موادّ را از علوم دیگر می‌گیرند
و قادر به تشخیص صحّت جزئیات نیستند
لذا
چون فقط با صورت قضایا کار می‌کنند
ذوقی می‌شوند
زیرا هر فیلسوف و متکلّمی
حسب علاقه شخصی خود
موادّ مختلفی را ترکیب می‌کند
و معجونی متفاوت می‌سازد
و نتیجه‌ای دیگرگون می‌گیرد
و تو میان چند فیلسوف
هرگز نمی‌توانی به قضاوت نهایی برسی
مگر ذوق و سلیقه شخصی خودت را ضمیمه کنی!

اما فقه
و ما ادراک الفقه
فقه منبع را کلام خدا قرار می‌دهد
و آن‌چه معصوم (ع) در تفسیر آن بیان فرموده
ثقلین را
و روش
تمام تلاشش این‌که روش را هم از معصوم (ع) اخذ کند
حالا البته بگذریم از اشتباهات پاره‌ای بزرگان
فقها
به دلیل تطوّرات تاریخی بوده
گاهی عقل را بیشتر دخیل کرده
مستقلاتی را داخل کرده
کبراهایی که به فهم فقهی آسیب زده
گاهی هم تخطئه کرده
زیاد به ظنّ عام بها داده
اخباری‌گری راه انداخته
فارغ از این اشکالات
ریشه کار درست بوده
یک طیف از فقها همیشه بوده
یک سر آن چسبندگی زیاد به حروف و کلمات
سر دیگر
اعتماد بیش از اندازه به عقل مستقل
به عنوان منبع مستقل در فهم یا منبع مستقل در روش
فقها همیشه در این میانه بوده‌اند
گاهی نزدیک به آن سر
اخباری‌تر
استرآبادی
گاهی به آن سر دیگر
عقلانی‌تر
انصاری

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عشق و فقه 7 + شنبه 97 دی 22 - 5:0 صبح

دو تا استاد اخلاق پیدا کنی
اگر یکی شاگرد دیگری نباشد
هر کدام نسخه‌ای متفاوت می‌دهد
زیرا
نسخه‌ها بر روشی واحد متکی نیست
اگر چه منبع هر دو نقل باشد
کلام معصوم (ع)
یکی یک کلام را گرفته
دیگری کلام دیگر را
دو راه پیش پایت می‌گذارند
و تو راهی برای فهم واقعیت نداری
این‌که کدام به حقیقت نزدیک‌تر است
تو فقط باید اطاعت کنی
از کدام؟
هر کدام را که خودت بپسندی
خیاط یک راهی پیش پایت می‌گذارد
حداد راه دیگر
دولابی هم
انصاری
قاضی
امجد هم
و خوشوقت کاملاً متفاوت از باقی

شرمنده‌ام که اسم بردم
ولی چاره چیست
باید بدانیم که این قدسی بودن باید از کلام نشأت بگیرد
نه از متکلّم
این‌ها آدم‌های بزرگی بوده‌اند
قطعاً با قدهایی چند برابر من
حقیر چیزی نیست
کوچک
در برابر عظمت این بزرگان علم و اخلاق
اما
ما قرار است حرف‌ها را قضاوت کنیم
نه آدم‌ها را
شما همین دو بزرگوار آخری را ملاحظه کن
هر دو به یک استاد بستگی داشتند
ارتباط یعنی
اما مسائل سیاسی
موضع‌گیری‌هاشان را متفاوت قرار داد
چرا؟!
این سؤالی بود که برای پاسخ آن زحمت کشیدم
تلاش کردم
و به نقص در روش رسیدم
آن‌ها روش‌شان قابل اعتماد نیست
نبوده و نیست
پس حکمی که می‌کنند ذوقی‌ست
سلیقه خودشان در آن تأثیر فراوان دارد

عرفان و اخلاق این‌طور است
ذوق‌پایه هستند
به دلیل متقن نبودن روشی

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عشق و فقه 6 + پنج شنبه 97 دی 20 - 5:0 صبح

اخلاق و کلام اگر چه منبع خود را چون فقه
بر کلام معصوم (ع) بنیان نهاده‌اند
اما
روش خود را تحقیقی و پژوهشی نگذاشته‌اند
ذوقی هستند و سلیقه‌ای
همین است که در اخلاق هم اختلاف پیدا می‌شود
مسلک واحدی در نمی‌آید
چرا؟
زیرا فقیه تا تمام روایات یک باب را جمع نکند
به فتوا نمی‌رسد
به نظر نهایی

ولی اخلاقی
ولی کلامی
یک روایت برایش کافی‌ست:
در فلان کتاب آمده
که فلانی گفته
که فلان کار خوب است
حالا
هم سند کتاب ضعیف باشد و هم وثاقت روات
خود ِ کار هم اصلاً با عقل جور در نمی‌آید
ولی خب
از باب تسامح در ادله سنن می‌پذیرد
همان را می‌کند روش خود
دستور اخلاقی صادر می‌‌کند
مردم را هم توصیه به آن
اصلاً هم اهمیت نمی‌دهد که بعدش چه خواهد شد
این کار آیا جامعه را بر هم نمی‌زند؟
آیا نظم اجتماعی مسلمانان را ساقط نمی‌کند؟
اصلاً به این‌هایش نمی‌اندیشد
این می‌شود که عجیب می‌شود
گاهی وقتی دستورات اخلاقی بزرگان را با هم مقایسه می‌کنی
مختلف
جورواجور
و عجیب‌تر این‌که
می‌بینی با همان کلام و فقهی که خودشان گفته‌اند هم جور نیست

مثال واقعی:
قمه‌زنی را توصیه می‌کنند
نه فقهی
نه کلامی
بلکه اخلاقی
به واسطه احترامی که می‌پندارند
با دلایل ضعیفی که دارند
گمان می‌کنند فحص لازم نیست
تحقیق دیگر نمی‌خواهد
بحث اخلاقی‌ست دیگر
محبّت است دیگر
به کلّی ِ «هر محبّتی خوب است» بسنده می‌کنند
دو سه تا روایت کلّی می‌آورند
تسامح می‌شود
مستحب است دیگر
مگر دلیل قطعی می‌خواهد؟!
با همین کلّیات
آن‌همه جزئی را مجوّز می‌دهند
بل توصیه هم
مجلسش را هم تشکیل می‌دهند
آدم‌ها را هم تشویق می‌کنند
و بعد
اصلاً تعارض آن را با کلام و فقه درک نمی‌کنند
چرا؟!
زیرا اصلاً به این ارتباط رسیدگی نکرده‌اند
توجهی نداشته‌اند
چون در روش‌شان نبوده
روش‌شان تحقیقی و پژوهشی نبوده
در اخلاق
روش این است:
بخوان و عمل کن، هر چه بادا باد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عقل سنجی + چهارشنبه 97 دی 19 - 1:54 عصر

یک تابلوی سفید
سال‌هاست
از اولین روزی که اولین‌شان مدرسه رفت
آن‌وقت‌ها واقعی نبود
یک مقوای بزرگ سفید فقط
لمینیت شده
بعد از مدتی کارتن‌پلاست
رنگ سفید
به دیوار میخ شده

الآن سه سال است این یکی را داریم
یک تابلوی سفید واقعی!

اوایل فقط معلّم‌بازی می‌کردند
یکی برای آموزش به دیگری
بعدتر برای حل مسأله
گاهی یادداشت نکات فراموش نشدنی
چند وقت پیش هم...

سیدمرتضی دو تا مغز کشید
یکی به نام خودش
یکی به نام سیداحمد
برای او در اندازه‌ای کوچک‌تر

سیداحمد این را فحش تلقّی کرد
مغز خودش را پاک کرد
بزرگ‌تر کشید

فکری به نظرم رسید
وقتی این صحنه را دیدم:
نظرسنجی برای عقل‌سنجی!

جدول را کشیدم
اسم‌ها را نوشتم
گفتم از یک تا ده امتیاز بدهید
به عقل خودتان
و دیگران
اما به طور مخفی

مریم که رأی می‌داد
دو تای دیگر دور رفتند
با کاغذ پوشاندم
تا نبینند
سیداحمد هم رأی داد
آن را نیز پوشاندم
و سیدمرتضی در نهایت



هر سه که نشستند
روبه‌روی تابلو
کاغذها را برداشتم
تا رأی هم به هم را ببینند
تا
من هم
احساسات و حالاتی که بروز می‌دهند را

خیلی تجربه جالبی بود
اول این‌که نظرشان را نسبت به هم فهمیدم
بعد نسبت به خودشان
این‌که خودشان را چقدر برتر می‌بینند
و بعد
عکس‌العمل‌شان نسبت به نظر دیگری

هیجان زیادی داشتند
شور و شوق فراوان
محیطی پر سر و صدا
وقتی رأی می‌دادند
و آراء هم را می‌دیدند!

منفعت دیگرش همین
این‌که
فهمیدند در نظر هم چطور هستند
خودشان
تا
بتوانند رفتار خود را بهتر کنند
تا بار بعد
امتیاز بیشتری بگیرند
بار بعدی که نظرسنجی کردیم!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «فَلْیَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ، فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ، ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً، یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهَاوِی وَ الضَّلَالَ فِی الْمَغَاوِی، وَ لَا یُعِینُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِی حَقٍّ، أَوْ تَحْرِیفٍ فِی نُطْقٍ، أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ.» (نهج‌البلاغه، خ153)
باید هر انسانى از وجود خود بهره مند گردد، که بینا کسى است که شنید و اندیشه کرد، و نظر کرد و بصیر شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس در راه روشن حرکت کرد، او در آن راه از افتادن در مواضع تباهى، و قرار گرفتن در مراحل گمراهى اجتناب مى کند، و گمراهان را به زیان خود با بیراهه رفتن نسبت به حق، و تحریف در گفتار، یا ترس از راستگویى یارى نمى نماید. (ترجمه انصاریان)

پ.ن.
درباره با تصاویر سؤال شد
تصویر بزرگ گذاشتم تا نوع چاپ عکس‌ها مشخص باشد:



برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عشق و فقه 5 + سه شنبه 97 دی 18 - 5:0 صبح

فلسفه هم منبع متفاوتی دارد
فلسفه فقط عقل را حجّت می‌داند
بالاصاله
و روش خود را
روش عقلی محض
می‌خواهد بدون اتکا به نقل
به حدیث
به کلام دیگران
به تنهایی
دنیا و هستی را بشناسد
زیرا بنیان‌گذاران فلسفه دین‌دار نبودند
به خدا متکی نبودند
ایمان اساس پیدایش مبنای فکری آن‌ها نبود

فلسفه را می‌گویند از یونان برخواست
به روم ارث رسید
توسط هارون الرشید وارد اسلام شد
با جوایزی که برای ترجمه به زبان عربی دادند
هدف‌شان هم مشکوک است

اما کلام
علم کلام به اعتقادات بسته است
ابتدا بیشتر جنبه روایی داشت
بخشی از احادیث که به اعتقادات می‌پرداخت
اصول عقاید
توحید و نبوّت و معاد
قرآن که کلام خداست آیا حادث است یا قدیم
همیشه بوده یا خلق شده
ولی بعدتر
وقتی فلسفه قوّت گرفت
وقتی فلسفه در میان متشرّعین پذیرفتنی شد
قابل اتکا
چون خوب دشمن را زمین می‌زد
چون خوب جدل می‌کرد
چون قدرت می‌داد تا حریف را بپیچانی
فتیله پیچ کنی
از هر طرف که برود حالش را بگیری
منطق صوری این‌طور است
چون به موادّ خود کاری ندارد
حساس نیست
با هر مادّه یقینی یا ظنّی می‌تواند کار کند
حتی موادّ دروغی هم می‌شود در آن ریخت
جدل را خوب مهندسی می‌کند
علم کلام به روش فلسفه مجهّز شد
متمایل شد یعنی
متکلمین دیدند با فلسفه بهتر می‌توانند حرف خود را ثابت کنند
روش کلام به سمت فلسفه رفت
روشی فلسفی و منطقی
اما منبع
هم نقل و هم عقل
اما نسبت به نقل
همان اشکالی را داشت که اخلاق دارد
هنوز هم حتی

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   51   52   53   54   55   >>   >

یکشنبه 103 آذر 4

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X