آن که در کار کوتاهى ورزید دچار اندوه گردید ، آن را که از مال و جانش نصیبى از آن خدا نیست خدا را بدو نیازى نیست . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
هویّت ِ بورس 31 + شنبه 98 فروردین 31 - 5:0 صبح

اجازه دهید کمی علمی‌تر عرض کنم
منطقی‌تر
با گزاره‌های قابل فهم‌تر
خلاصه‌تر:
1. پول کالا تولید نمی‌کند
2. پول پول می‌آورد (در نظام ربوی یا سرمایه‌داری)
3. پول کالا می‌آورد
4. نیروی کار افزایش نیافته است

دیدید چه شد؟
یعنی پول پول می‌آورد
پس پول کالا می‌آورد
چون با پول کالا می‌خریم
ولی در فرض 1
ما بدیهی می‌دانیم که پول کالا خلق نمی‌کند
پس پول کالایی را می‌آورد که خود خلق نکرده است
پس چه کسی این را خلق کرده است؟
نیروی کار هم که ثابت بوده
چون پول‌دار که کار نکرده
او با پول پول درست کرده
یعنی ما پولی داریم که معادل آن کار ِ تولیدی نکرده‌ایم
پس یک کسی باید کرده باشد
این کار تولیدی را
چه کسی؟
همان نیروی کاری که ثابت است
یعنی چه؟
یعنی نیروی کار باید بیشتر کار کرده باشد
تا بتواند هزینه کالاهای پول جدید را هم تأمین کند
به همین سادگی!

اما این‌که چرا آمریکا با این‌که بدهکار است
باز هم ثروتمندترین کشور جهان است
خیلی جالب است
سؤال مهمی‌ست
و پاسخ روشنی هم دارد
اقتصاد آمریکا خیلی ویژه است
متفاوت از بسیاری کشورهای جهان

زمان نیکسون
یکی از رئیس‌جمهوران نامرد آمریکا
چند اتفاق شگفت افتاد
اولی این بود که معاوضه اسکناس با سکه نقره برچیده شد
قطع شد یعنی
دزدی‌ای آشکار
تا روز قبل مردم سکه نقره را می‌دادند و اسکناس یک دلاری می‌گرفتند
روی آن هم نوشته بود قابل بازپرداخت به سکه نقره
روز بعد اما
بعد از تصمیم و سخنرانی نیکسون
دیگر اسکناس می‌بردی به تو سکه نقره نمی‌دادند
یعنی از وعده نوشته شده روی Note تخلّف کردند
این روال تا امروز در آمریکا ادامه دارد

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 145 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
میز ِ تنیس + جمعه 98 فروردین 30 - 5:0 صبح

از پارسال در فکر ساختش بودم
برای سرگرمی بچه‌ها
برای بازی در خانه
فکر خوبی‌ست
داشتن یک میز پینگ‌پونگ

قیمت گرفتم
زیر 500 هزار تومان نبود
این شد که طراحی کردم
برای ساخت در خانه



طرح کامل شد
با نئوپان روکش‌دار
ملامینه یعنی
بخرم و با بچه‌ها بسازم
مثل کمدهایی که با هم ساختیم
این‌جا

ولی نشد
نیاز نشد
چون شهرداری ساخت
زیاد هم
در خیلی از پارک‌ها نصب کردند
چند وقت پیش
خیلی هم بهتر



دیگر عادت کرده‌اند
هر هفته می‌رویم
عصرهای پنجشنبه
تنیس روی میز بازی می‌کنند
رایگان
فقط راکت و توپ از خودمان!

اصلاً پارک خوب است
خیلی خوب
بهتر از گذشته
خصوص این‌که وسایل ورزشی خوبی هم دارد
در همه‌شان تقریباً



تابستان که می‌شود
هر شب پارک می‌رویم
هر غروب یعنی
یک ساعت بازی می‌کنند
یک ساعت مطالعه می‌کنم
به همه‌مان خوش می‌گذرد

چقدر خوب است انسان وقت آزاد زیاد داشته باشد
از وقتی ساعتی کار نمی‌کنم
در این ده سال
احساس می‌کنم چقدر وقتم آزادتر است
چقدر روحیه‌ام بهتر
بیچاره کارمندانی که هر روز ساعت می‌زنند
دلم برای عمری که از دست می‌دهند می‌سوزد
درست مثل روزهایی که ساعت می‌زدم!

قَالَ (علیه السلام): «أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ، وَ هُمْ نِیَامٌ» (نهج‌البلاغه، ح64)
اهل دنیا چون کاروانى هستند که آنان را مى برند در حالى که در خوابند (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
رفاقت ِ خانوادگی + پنج شنبه 98 فروردین 29 - 5:5 عصر

تا مجری آمد
مریم که دید
این جمله را به من گفت:
«حیف که قدش کوتاست، وگرنه اینو برات انتخاب کرده بودم!»
خیلی مادرانه حرف زد
این شد که تعجب کردم!

ماجرای ازدواج است
بچه‌ها گاهی پیشنهاد می‌دهند
بیشتر مریم
از خیلی سال پیش
پیشنهاد ِ همسر برای پدر!

شبکه را عوض که کردم
خانم مجری که آمد
از مریم پرسیدم:
«این قدش بلنده، اینو پسند نکردی؟!»
قصد شوخی داشتم
و گرنه که پسند خودم نبود
و مریم با بی‌تمایلی پاسخ داد:
«خب... این شاید ازدواج کرده باشه!»



چند وقت پیش هم فروشگاهی رفته بودیم
خانمی چادری متصدّی بود
کمی که دور شدیم
مریم زیرگوشی پرسید:
«ببین حلقه نداره؟»
- یه انگشتر داره، شاید به جای حلقه استفاده کرده باشه. چطور؟
«خیلی خانم خوبی به نظر می‌رسه آخه!»
- از چه نظر؟
«رفتارش خوبه، می‌خنده، مهربونه»
- دختر گلم!
نباید زود قضاوت کرد
بیشتر آدم‌ها در محیط کار مجبور هستند خوش‌رفتار باشند
باید در محیط خانه دید چه رفتاری دارند
از روی ظاهر نمی‌شود فهمید!

چقدر خوب است
این‌که
جرأت دارند این‌طور صحبت کنند
با بزرگ‌تر خود
من این جرأت را به آن‌ها دادم
فرصت
از کودکی
اجازه دادم نظر خود را بگویند
محترمانه
نقد کنند
پیشنهاد بدهند
اصلاً سؤال می‌کردم و می‌کنم
مدام نظرشان را
می‌خواهم تا بگویند
اصرار دارم تا نقد کنند

مسئولین باید این‌طور باشند
جرأت بدهند
فضا ایجاد کنند
بخواهند

ما هم
باید بتوانیم با بزرگان خود این‌طور راحت باشیم
تا
بتوانیم دوستشان باشیم
دوست باشیم با آن‌ها
دوست بداریم‌شان
کمک‌شان کنیم
پیشنهاد و انتقاد

و گرنه
فاصله می‌افتد
بین ما و بزرگان‌مان
فاصله‌های زیاد
شکاف‌های پُرنشدنی
اگر
ناگزیر باشیم با هزار پیشوند و پسوند صدایشان کنیم!
«حضرت مستطاب»، «آیت الأرض و السماء»، «حجت خداوند بر مسلمانان»، «مقام عالی»...

قال مولانا أمیرالمؤمنین (ع): «إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ یُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ یُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْکِبْرِ، وَ قَدْ کَرِهْتُ أَنْ یَکُونَ جَالَ فِی ظَنِّکُمْ أَنِّی أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ کَذَلِکَ، وَ لَوْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یُقَالَ ذَلِکَ لَتَرَکْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْکِبْرِیَاءِ» (نهج‌البلاغه، خ216)
از بدترین و سخیف ترین حالات زمامداران نزد مردم صالح این است که گمان برده شود آنها دوست دار تفاخرند و کار آنها را بر نوعى برترى جویى حمل کنند، من خوش ندارم که این فکر در ذهن شما جولان کند که مدح و ستایش را دوست دارم و از شنیدن آن لذت مى برم. من بحمدالله چنین نیستم و به فرض که من (به مقتضاى طبیعت بشرى) مدح و ثنا را دوست مى داشتم، آن را به سبب خضوع و تواضع در برابر خداوند سبحان ترک مى کردم. خداوندى که با عظمت و کبریاییش از همه سزاوارتر براى ثنا و ستایش است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خودم 11 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
هویّت ِ بورس 30 + پنج شنبه 98 فروردین 29 - 5:0 صبح

بورس هم همین است
شکست در بورس باید هر روز باشد
اما چقدر؟
نه به اندازه‌ای که همه خرده‌سرمایه‌دارها ورشکست شوند
و گرنه دیگر از کار می‌افتند
از بورس خارج می‌شوند
یا از چرخه بانک بیرون می‌روند
نظام سرمایه‌داری مانند نظام برده‌داری‌ست
هیچوقت مال خود را ضایع نمی‌کند که
برده خود را نمی‌کشد
ممکن است او را گوش‌مالی بدهد
به کار بیشتر وادار کند
ولی اگر ببیند به مرحله مرگ نزدیک شده
برایش پزشک خبر می‌کند
دوا و درمان راه می‌اندازد

نیروی مولّد در جامعه
در حکم برده برای سرمایه‌دار است
بازار بورس و بانک
قوانین یعنی این‌طور طراحی شده
تا جایی که نیروی کار از کار نیافتد او را وادار می‌کند
وقتی در حال سقوط است
دستش را می‌گیرد
آن قوانینی که فرمودید برای همین است
مثلاً قانون ورشکستگی
برای حمایت است
وقتی نابود شد
تمام بدهی‌هایش را صفر کند
ولی نه برای همه
نه همیشه
نه همه سهام
بازار سهام برای خود سهم ممتاز هم دارد
سهمی که همیشه باید سودش پرداخت شود
حتی پس از ورشکستگی
همیشه اولویت دارد
این را ببینید

فارغ از این‌که مارکس با چه معادلاتی این را ثابت کرده
ما خودمان
با یک نگاه کلّی
در جامعه‌مان می‌بینیم
در شهرهای بزرگ‌تر
هر چه که رفاه بیشتر می‌شود
شاهد بیگاری بیشتر هستیم
مثلاً برادر من
در تهران
او قطعاً زندگی مرفه‌تری نسبت به من دارد
اما
میزان کار او
بسیار بیشتر است
بسیار بیشتر از میزان رفاهی که دارد
یعنی چه؟
یعنی من اگر در همین شهر قم
نصف کاری را که او هر روز انجام می‌دهد انجام دهم
می‌توانم همان میزان رفاه که او دارد را داشته باشم
ولی او در تهران
به خاطر هزینه‌های بالا
برای هر چیزی که در اختیار دارد
دو برابر کار می‌کند
این در همه‌جای دنیا هست
عین همین ماجرا
نظام سرمایه‌داری مردم را وادار به کار بیشتر می‌کند
زیرا این خیلی واضح است که «پول کالا تولید نمی‌کند»

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 145 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
هویّت ِ بورس 29 + سه شنبه 98 فروردین 27 - 5:0 صبح

دقت کردید
نظام سرمایه‌داری ناگزیر به افزایش کار مولّد است
زیرا پول که نمی‌تواند کالا تولید کند
پس وقتی پول پول آورد
یعنی تولیدکننده را تولیدکننده‌تر کرد
یعنی ده ساعت کار کارگر را
تبدیل به صد ساعت کار کرد

در ابتدا خیال می‌کردیم این افزایش تولید از طریق توسعه صنعت است
شعار این بود
این‌که سرمایه وقتی انباشته شود
می‌تواند هزینه‌های تولید را کاهش دهد
بنابراین
اضافه تولید، ناشی از سرمایه است
نه افزایش کار کارگر
پس به کارگر فشاری نیامده
محصول هم بیشتر شده
سودآوری هم

ولی مارکس در کتاب سرمایه
با بیان مثال‌های فراوان
و نشان دادن آن‌ها با معادلات ریاضی
ثابت می‌کند که این طور نیست
سرمایه پیوسته در تلاش است تا نیروی مولّد را به کار بیشتر وادار کند
برده‌داری نوین
از گرده همه آدم‌ها بیشتر کار می‌کشد

تورّم هم همین است
تورّم کارش همین است
تورّم تا کجا ادامه پیدا می‌کند
تا زمانی که پیوسته حجم کار مردم را افزایش دهد
دیروز اگر یک ساعت کار می‌کرد پنج تا نان می‌خرید
امروز اما
با یک ساعت کار فقط چهار نان می‌تواند بخرد
چرا؟
آیا حقوقش کم شده؟
نه
ولی نان گران شده
ولی در واقع نان نیست که گران شده
بلکه ارزش پول کم شده
یعنی در حقیقت همان اولی درست بود
حقوق او کم شده است
چون حقوق او با پول پرداخت می‌شود
و بانک‌ها
ارزش پول را شناور می‌کنند
و این تخلّف از وعده‌شان است
روزی که طلا و نقره را از ما گرفتند و جایش سکه دادند
پول فیات درست شد
بدون پشتوانه!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 145 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
هویّت ِ بورس 28 + یکشنبه 98 فروردین 25 - 5:0 صبح

حالا من رباخوار
به او پیشنهاد می‌کنم:
این هزار تومان را بگیر
موتور بخر
ماهی ده تومان به من برگردان
روز آخر دو هزار تومان به من پس داده‌ای
فشار هم به تو نمی‌آید
موتوردار هم می‌شوی

وسوسه است دیگر
طرف هم که حساب و کتاب درستی بلد نیست
این طور قضاوت می‌کند:
چه خوب!
بدون این‌که پول بدهم صاحب موتور می‌شوم
بعد کم‌کم پس می‌دهم
بدون این‌که مجبور باشم فشار به خودم بیاورم

ولی بعدتر
می‌بیند که ناگزیر شد روزی یک ساعت بیشتر کار کند
زیرا
با آن مقدار کاری که می‌کرد که تراز مالی‌اش صفر بود
دخل و خرجش مساوی
حالا خرج رفته بالا
چون اقساط وام اضافه شده
پس قطعاً باید درآمد را افزایش دهد
یعنی بیشتر کار کند
حالا آیا می‌تواند زن و فرزند را به اضافه کاری ترجیح دهد؟
خیر
زیرا دیگر مدیون است
مجبور یعنی
قبلاً بین اضافه کاری و خانواده
دومی را برمی‌گزید
یا حتی بین اضافه کاری و رفتن به سینما
اما حالا
برای حفظ خانواده مجبور است تا حدّ مرگ هم که باشد
کار کند
چرا؟

آها
این مهم است
رباخوار
یعنی سرمایه‌داری سنّتی
چطور می‌تواند کارگر مولّد را به کار بیشتر وادار کند
به بازپرداخت وام
از طریق انحصار زمین
زیرا خانه او را رهن وام می‌کند
درباره انحصار زمین مطلب خیلی بیشتر است
که غم‌بارتر
«انحصار» یا مونوپولی پاشنه آشیل نظام سرمایه‌داری‌ست
اگر نباشد
کاپیتالیزم نیست

خلاصه
او امروز برای حفظ خانواده
ناگزیر است دولاپهنا کار کند
در حالی که قبل‌تر
برای حفظ خانواده کمتر کار می‌کرد

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 145 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
میل ِ استخدام + شنبه 98 فروردین 24 - 5:0 صبح

به خدمت گرفتن
انگار در خون ماست
شاید هم در ژن‌ها
همه انسان‌ها
از کودکی

پارک که می‌رویم
تا می‌بینند
می‌خواهند سوار شوند
سواری بگیرند
هر بار که می‌رویم
استثنا ندارد
از مجسمه‌ها
از حیوانات بی‌جان
انگار ننشینند آرام نمی‌گیرند
اصرار و اصرار



انسان است دیگر
سیطره می‌خواهد
تسلط
سلطه‌گری

هوای نفس است
آرام ندارد
می‌خواهد همه عالم خدمت او کنند
اگر زورش به زنده‌ها نرسد
بلکه مرده‌ها
بلکه مجسمه‌ها
بکله نمادها حتی

مرد می‌خواهد که غلبه کند
و نفس را به زنجیر کشد!

قَالَ (علیه السلام): «یَا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِرُوا، فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْیَا لَا یَرُوعُهُ مِنْهَا إِلَّا صَرِیفُ أَنْیَابِ الْحِدْثَانِ. أَیُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا، وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا» (نهج‌البلاغه، ح359)
اى اسیران هوا و هوس، آرزوها را کوتاه کنید، زیرا مردم دلبسته به دنیا را جز صداى دندانهاى حوادث از این دنیا نمى ترساند، اى مردم، خودتان عهده دار ادب کردن خود شوید، و نفس را از جرأت بر عادات هلاک کننده باز گردانید. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
هویّت ِ بورس 27 + جمعه 98 فروردین 23 - 5:0 صبح

چرخه سرمایه به خودی خود ارزش تولید نمی‌کند
چرخه سرمایه مانند آبی‌ست که روی پره‌های آسیاب ریخته می‌شود
چرخه سرمایه باید بتواند
باید بتواند
تا نیروهای کار جامعه را به کار بیشتر وادار کند
چگونه؟
با بدهی

من رباخوار
سنّتی‌ترین شیوه کاپیتالیزم
سرمایه‌داری
من هزار تومان دارم
ولی می‌خواهم قدر دو هزار تومان کالا مصرف کنم
بدون این‌که کار کنم
البته که برای به دست آوردن هزار تومان اول
باید کار کرده باشم
رباخواری که از صفر شروع نمی‌شود
کار انباشته اولی نیاز است
ولی بحث سر هزار تومان دوم است
پولی که قرار است بدون کار و بدون تولید به دستم بیاید
پول که در حقیقت نه
کالا
یعنی من هزار تومان کار انباشته دارم
چون کرده‌ام
حالا هزار تومان کار انباشته دیگر می‌خواهم
بدون این‌که کار کنم
چه می‌کنم؟
تحریص

می‌روم سراغ کارگر:
تو دلت می‌خواهد یک موتور سیکلت داشته باشی؟
البته که کارگر می‌خواهد
ولی او پنج فرزند و یک همسر دارد
ماهی صد و بیست ساعت کار می‌کند
تا زندگی خود را در کف نیازها حفظ کند
زن و فرزند را
او دلش می‌خواهد یک موتور بخرد
ولی
هرگز موتور خریدن
او را به کار بیشتر وادار نمی‌کند
زیرا خسته است
در هنگام خستگی
از خود می‌پرسد:
آیا دو ساعت در روز بیشتر کار کنم تا بتوانم با پول آن موتور بخرم؟
نه
ارزشش را ندارد
بروم این دو ساعت را با زن و بچه‌هایم خوش باشم
بیشتر حال می‌دهد
بیشتز از زندگی لذّت می‌برم
فوقش فردا هم پیاده سر کار می‌روم
مهم نیست
پاهایم قوی‌تر می‌شود
بودن با زن و بچه بیشتر از موتور ارزش دارد!

او بیشتر کار نمی‌کند
او بیشتر مصرف نمی‌کند
او قناعت می‌کند
زیرا لذّتی که از همراهی با خانواده می‌برد بیشتر از موتور است

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 145 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
ارزان ِ چسبان + پنج شنبه 98 فروردین 22 - 5:0 صبح

نامردند
اصلاً بر نامردی استوار شده
شرط می‌بندم پول داده‌اند
نصف قیمت را
و گرنه که این‌طور ارزان نمی‌شد
پول ِ پارچه‌اش هم نیست

بله
این‌ها را من گفتم
کی؟
وقتی به خانه آمدیم
وقتی پوشید
وقتی امتحان کرد
وقتی دیدیم چه کلاهی سرمان رفته است!

بازار
نرفته بودیم لباس بخریم
ولی
قیمت را که دیدم:
- مریم باورت می‌شه پیراهن به این قشنگی فقط 17 تومن
شلوار هم 12
امکان نداره اصلاً
بریم داخل مغازه را ببینیم

پر بود
مغازه پر بود از لباس
همه پیراهن‌ها 17
همه شلوارها 12
محال بود
قیمت پارچه را داشتم
پارچه‌اش بیشتر از این می‌شد!

- آقا تنگ است یا گشاد؟ چسبان نباشد؟
: نه، نیست!
- شلوارها چطور؟
: این سری این طرف ساپورت نیست!
- اتاق پرو دارید؟
: نه، نداریم!

امکان امتحان کردن که نبود
تابلو هم زده بود: پس گرفته و تعویض نمی‌شود!
اعتماد کردیم
مریم خوشش آمد
پیراهن و شلواری انتخاب کرد
به نظر گشاد می‌آمدند
بدون پوشیدن که نگاه می‌کردی
این شد که خریدیم
و...

بله
در خانه فهمیدیم تنگ است
لباسی
که در شأن خانوادگی ما نبود
لباس‌هایی چسبان
با قیمتی ارزان
همین است که ظاهر جامعه تغییر می‌کند
و فرهنگ
وقتی با ارزش‌ها گران می‌شود
و بی‌ارزش‌ها ارزان
چرا؟!

- مریم!
شک ندارم که آمریکا نصف پولش را داده
یعنی اصلاً
به نظرم
همین سوروس و بنیاد دموکراسی آمریکا آمده‌اند
پول دستی داده‌اند به یارو
گفته‌اند این لباس‌ها را نصف قیمت بفروش
و گرنه امکان ندارد
این‌قدر ارزان؟!

من البته کم نیاوردم
پارچه مناسب در خانه داشتم
از نظر رنگ
یک ترکیب مناسب انتخاب کردم
پیراهن را گشاد کردم
شلوار را هم



درز را از دو طرف باز کردم
از آستین تا دامن لباس
پارچه اضافه کردم
هر طرف 20 سانت
دوختم و سردوزی کردم
درست شد مثل لباس آماده
هر کسی که دید نفهمید
همه اول فکر کردند همین‌طور خریده‌ایم
تا وقتی که نگفته بودیم

دشمن هست
ممکن نیست نباشد
وقتی هدف ما دو تاست
هر کدام
تلاش می‌کند تا مسیر دیگری را تغییر دهد
دو هدف دو مسیر می‌خواهد
از یک مسیر که نمی‌شود رفت
هر کدام
منحل شدن دیگری را می‌خواهیم در خودمان!

قال امیرالمؤمنین علی (ع): «وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ یَفْرِی جِلْدَهُ لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ ضَعِیفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ. أَنْتَ فَکُنْ ذَاکَ إِنْ شِئْتَ، فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذَلِکَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّةِ تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِیحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِکَ ما یَشاءُ» (نهج‌البلاغه، خ34)
سوگند به حق، کسى که زمینه سلطه دشمن را بر خود فراهم کند تا دشمن گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشکند، و پوستش را بکند، عجز و بى غیرتیش بزرگ، و دلش که در قفسه سینه اش جاى دارد ناتوان و ضعیف است. تو اگر مى خواهى این گونه باش، اما من به خدا قسم قبل از آنکه فرصت سلطه به دشمن بدهم با شمشیر مشرفى چنان بزنم که استخوان ریزه هاى سرش بپرد، و بازو و قدمش قطع شود، و بعد از آن خداوند هر چه را خواهد انجام دهد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
هویّت ِ بورس 26 + چهارشنبه 98 فروردین 21 - 5:0 صبح

می‌دانم سخت شد
اجازه دهید بیشتر توضیح دهم
قبلاً عرض کردم که پول چیست
اعتبار چیست
ارزش مالی چیست
حتی سهام هم
همه این‌ها به خودی خود هیچ چیزی نیستند
این‌ها کارهایی هستند که فشرده شده‌اند
بسته‌بندی شده‌اند یعنی
یعنی اگر نانوا کار نکند
اگر قصاب کار نکند
اگر کشاورز و دامدار
این اسناد مالی تهی می‌شوند
هیچ نیستند
به قول آدام اسمیت فقط کار مولّد ارزش می‌سازد
کارهای خدماتی را مولّد نمی‌داند

خب
خوب دقت کنید
من هزار تومان پول دارم
این هزار تومان را که نمی‌توانم بخورم
باید تبدیل به کالا شود
تا قابل مصرف باشد
اما با این هزار تومان فقط به اندازه هزار تومان می‌توانم کالا بخرم
من اگر رباخور باشم
اگر بانک‌دار باشم
اگر بورس‌باز باشم
خب یعنی می‌خواهم بدون کار کردن
بدون تولید کردن
این هزار تومان را بکنم دو هزار تومان
تا قدر دو هزار تومان با آن بخورم
مگر می‌شود؟
بیشتر شبیه به جادوگری‌ست
از هیچ که چیزی خلق نمی‌شود
بله
بیشتر سازوکارهای نظام سرمایه‌داری شبیه به شعبده‌بازی‌ست
ترفندهایی که
مانند سحره فرعون
چشم مردم را فریب می‌دهد

وقتی من دو هزار تومان کالا بخواهم
پس باید دو هزار تومان کالا تولید شود
ولی طرف حساب من فقط یک هزار تومان کالا تولید می‌کند
و من فقط همان را می‌توانم از او بگیرم
پس چه کنم؟

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 145 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   46   47   48   49   50   >>   >

یکشنبه 04 شهریور 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش روحانیت هنر بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X