سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

هنگامی که دانشمندی می میرد، چنان شکافی در اسلام پدید می آید که جز جانشینش آن را پر نسازد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 28 + یکشنبه 98 فروردین 25 - 5:0 صبح

حالا من رباخوار
به او پیشنهاد می‌کنم:
این هزار تومان را بگیر
موتور بخر
ماهی ده تومان به من برگردان
روز آخر دو هزار تومان به من پس داده‌ای
فشار هم به تو نمی‌آید
موتوردار هم می‌شوی

وسوسه است دیگر
طرف هم که حساب و کتاب درستی بلد نیست
این طور قضاوت می‌کند:
چه خوب!
بدون این‌که پول بدهم صاحب موتور می‌شوم
بعد کم‌کم پس می‌دهم
بدون این‌که مجبور باشم فشار به خودم بیاورم

ولی بعدتر
می‌بیند که ناگزیر شد روزی یک ساعت بیشتر کار کند
زیرا
با آن مقدار کاری که می‌کرد که تراز مالی‌اش صفر بود
دخل و خرجش مساوی
حالا خرج رفته بالا
چون اقساط وام اضافه شده
پس قطعاً باید درآمد را افزایش دهد
یعنی بیشتر کار کند
حالا آیا می‌تواند زن و فرزند را به اضافه کاری ترجیح دهد؟
خیر
زیرا دیگر مدیون است
مجبور یعنی
قبلاً بین اضافه کاری و خانواده
دومی را برمی‌گزید
یا حتی بین اضافه کاری و رفتن به سینما
اما حالا
برای حفظ خانواده مجبور است تا حدّ مرگ هم که باشد
کار کند
چرا؟

آها
این مهم است
رباخوار
یعنی سرمایه‌داری سنّتی
چطور می‌تواند کارگر مولّد را به کار بیشتر وادار کند
به بازپرداخت وام
از طریق انحصار زمین
زیرا خانه او را رهن وام می‌کند
درباره انحصار زمین مطلب خیلی بیشتر است
که غم‌بارتر
«انحصار» یا مونوپولی پاشنه آشیل نظام سرمایه‌داری‌ست
اگر نباشد
کاپیتالیزم نیست

خلاصه
او امروز برای حفظ خانواده
ناگزیر است دولاپهنا کار کند
در حالی که قبل‌تر
برای حفظ خانواده کمتر کار می‌کرد

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
میل ِ استخدام + شنبه 98 فروردین 24 - 5:0 صبح

به خدمت گرفتن
انگار در خون ماست
شاید هم در ژن‌ها
همه انسان‌ها
از کودکی

پارک که می‌رویم
تا می‌بینند
می‌خواهند سوار شوند
سواری بگیرند
هر بار که می‌رویم
استثنا ندارد
از مجسمه‌ها
از حیوانات بی‌جان
انگار ننشینند آرام نمی‌گیرند
اصرار و اصرار



انسان است دیگر
سیطره می‌خواهد
تسلط
سلطه‌گری

هوای نفس است
آرام ندارد
می‌خواهد همه عالم خدمت او کنند
اگر زورش به زنده‌ها نرسد
بلکه مرده‌ها
بلکه مجسمه‌ها
بکله نمادها حتی

مرد می‌خواهد که غلبه کند
و نفس را به زنجیر کشد!

قَالَ (علیه السلام): «یَا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِرُوا، فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْیَا لَا یَرُوعُهُ مِنْهَا إِلَّا صَرِیفُ أَنْیَابِ الْحِدْثَانِ. أَیُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا، وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا» (نهج‌البلاغه، ح359)
اى اسیران هوا و هوس، آرزوها را کوتاه کنید، زیرا مردم دلبسته به دنیا را جز صداى دندانهاى حوادث از این دنیا نمى ترساند، اى مردم، خودتان عهده دار ادب کردن خود شوید، و نفس را از جرأت بر عادات هلاک کننده باز گردانید. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 27 + جمعه 98 فروردین 23 - 5:0 صبح

چرخه سرمایه به خودی خود ارزش تولید نمی‌کند
چرخه سرمایه مانند آبی‌ست که روی پره‌های آسیاب ریخته می‌شود
چرخه سرمایه باید بتواند
باید بتواند
تا نیروهای کار جامعه را به کار بیشتر وادار کند
چگونه؟
با بدهی

من رباخوار
سنّتی‌ترین شیوه کاپیتالیزم
سرمایه‌داری
من هزار تومان دارم
ولی می‌خواهم قدر دو هزار تومان کالا مصرف کنم
بدون این‌که کار کنم
البته که برای به دست آوردن هزار تومان اول
باید کار کرده باشم
رباخواری که از صفر شروع نمی‌شود
کار انباشته اولی نیاز است
ولی بحث سر هزار تومان دوم است
پولی که قرار است بدون کار و بدون تولید به دستم بیاید
پول که در حقیقت نه
کالا
یعنی من هزار تومان کار انباشته دارم
چون کرده‌ام
حالا هزار تومان کار انباشته دیگر می‌خواهم
بدون این‌که کار کنم
چه می‌کنم؟
تحریص

می‌روم سراغ کارگر:
تو دلت می‌خواهد یک موتور سیکلت داشته باشی؟
البته که کارگر می‌خواهد
ولی او پنج فرزند و یک همسر دارد
ماهی صد و بیست ساعت کار می‌کند
تا زندگی خود را در کف نیازها حفظ کند
زن و فرزند را
او دلش می‌خواهد یک موتور بخرد
ولی
هرگز موتور خریدن
او را به کار بیشتر وادار نمی‌کند
زیرا خسته است
در هنگام خستگی
از خود می‌پرسد:
آیا دو ساعت در روز بیشتر کار کنم تا بتوانم با پول آن موتور بخرم؟
نه
ارزشش را ندارد
بروم این دو ساعت را با زن و بچه‌هایم خوش باشم
بیشتر حال می‌دهد
بیشتز از زندگی لذّت می‌برم
فوقش فردا هم پیاده سر کار می‌روم
مهم نیست
پاهایم قوی‌تر می‌شود
بودن با زن و بچه بیشتر از موتور ارزش دارد!

او بیشتر کار نمی‌کند
او بیشتر مصرف نمی‌کند
او قناعت می‌کند
زیرا لذّتی که از همراهی با خانواده می‌برد بیشتر از موتور است

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ارزان ِ چسبان + پنج شنبه 98 فروردین 22 - 5:0 صبح

نامردند
اصلاً بر نامردی استوار شده
شرط می‌بندم پول داده‌اند
نصف قیمت را
و گرنه که این‌طور ارزان نمی‌شد
پول ِ پارچه‌اش هم نیست

بله
این‌ها را من گفتم
کی؟
وقتی به خانه آمدیم
وقتی پوشید
وقتی امتحان کرد
وقتی دیدیم چه کلاهی سرمان رفته است!

بازار
نرفته بودیم لباس بخریم
ولی
قیمت را که دیدم:
- مریم باورت می‌شه پیراهن به این قشنگی فقط 17 تومن
شلوار هم 12
امکان نداره اصلاً
بریم داخل مغازه را ببینیم

پر بود
مغازه پر بود از لباس
همه پیراهن‌ها 17
همه شلوارها 12
محال بود
قیمت پارچه را داشتم
پارچه‌اش بیشتر از این می‌شد!

- آقا تنگ است یا گشاد؟ چسبان نباشد؟
: نه، نیست!
- شلوارها چطور؟
: این سری این طرف ساپورت نیست!
- اتاق پرو دارید؟
: نه، نداریم!

امکان امتحان کردن که نبود
تابلو هم زده بود: پس گرفته و تعویض نمی‌شود!
اعتماد کردیم
مریم خوشش آمد
پیراهن و شلواری انتخاب کرد
به نظر گشاد می‌آمدند
بدون پوشیدن که نگاه می‌کردی
این شد که خریدیم
و...

بله
در خانه فهمیدیم تنگ است
لباسی
که در شأن خانوادگی ما نبود
لباس‌هایی چسبان
با قیمتی ارزان
همین است که ظاهر جامعه تغییر می‌کند
و فرهنگ
وقتی با ارزش‌ها گران می‌شود
و بی‌ارزش‌ها ارزان
چرا؟!

- مریم!
شک ندارم که آمریکا نصف پولش را داده
یعنی اصلاً
به نظرم
همین سوروس و بنیاد دموکراسی آمریکا آمده‌اند
پول دستی داده‌اند به یارو
گفته‌اند این لباس‌ها را نصف قیمت بفروش
و گرنه امکان ندارد
این‌قدر ارزان؟!

من البته کم نیاوردم
پارچه مناسب در خانه داشتم
از نظر رنگ
یک ترکیب مناسب انتخاب کردم
پیراهن را گشاد کردم
شلوار را هم



درز را از دو طرف باز کردم
از آستین تا دامن لباس
پارچه اضافه کردم
هر طرف 20 سانت
دوختم و سردوزی کردم
درست شد مثل لباس آماده
هر کسی که دید نفهمید
همه اول فکر کردند همین‌طور خریده‌ایم
تا وقتی که نگفته بودیم

دشمن هست
ممکن نیست نباشد
وقتی هدف ما دو تاست
هر کدام
تلاش می‌کند تا مسیر دیگری را تغییر دهد
دو هدف دو مسیر می‌خواهد
از یک مسیر که نمی‌شود رفت
هر کدام
منحل شدن دیگری را می‌خواهیم در خودمان!

قال امیرالمؤمنین علی (ع): «وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ یَفْرِی جِلْدَهُ لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ ضَعِیفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ. أَنْتَ فَکُنْ ذَاکَ إِنْ شِئْتَ، فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذَلِکَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّةِ تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِیحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِکَ ما یَشاءُ» (نهج‌البلاغه، خ34)
سوگند به حق، کسى که زمینه سلطه دشمن را بر خود فراهم کند تا دشمن گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشکند، و پوستش را بکند، عجز و بى غیرتیش بزرگ، و دلش که در قفسه سینه اش جاى دارد ناتوان و ضعیف است. تو اگر مى خواهى این گونه باش، اما من به خدا قسم قبل از آنکه فرصت سلطه به دشمن بدهم با شمشیر مشرفى چنان بزنم که استخوان ریزه هاى سرش بپرد، و بازو و قدمش قطع شود، و بعد از آن خداوند هر چه را خواهد انجام دهد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 26 + چهارشنبه 98 فروردین 21 - 5:0 صبح

می‌دانم سخت شد
اجازه دهید بیشتر توضیح دهم
قبلاً عرض کردم که پول چیست
اعتبار چیست
ارزش مالی چیست
حتی سهام هم
همه این‌ها به خودی خود هیچ چیزی نیستند
این‌ها کارهایی هستند که فشرده شده‌اند
بسته‌بندی شده‌اند یعنی
یعنی اگر نانوا کار نکند
اگر قصاب کار نکند
اگر کشاورز و دامدار
این اسناد مالی تهی می‌شوند
هیچ نیستند
به قول آدام اسمیت فقط کار مولّد ارزش می‌سازد
کارهای خدماتی را مولّد نمی‌داند

خب
خوب دقت کنید
من هزار تومان پول دارم
این هزار تومان را که نمی‌توانم بخورم
باید تبدیل به کالا شود
تا قابل مصرف باشد
اما با این هزار تومان فقط به اندازه هزار تومان می‌توانم کالا بخرم
من اگر رباخور باشم
اگر بانک‌دار باشم
اگر بورس‌باز باشم
خب یعنی می‌خواهم بدون کار کردن
بدون تولید کردن
این هزار تومان را بکنم دو هزار تومان
تا قدر دو هزار تومان با آن بخورم
مگر می‌شود؟
بیشتر شبیه به جادوگری‌ست
از هیچ که چیزی خلق نمی‌شود
بله
بیشتر سازوکارهای نظام سرمایه‌داری شبیه به شعبده‌بازی‌ست
ترفندهایی که
مانند سحره فرعون
چشم مردم را فریب می‌دهد

وقتی من دو هزار تومان کالا بخواهم
پس باید دو هزار تومان کالا تولید شود
ولی طرف حساب من فقط یک هزار تومان کالا تولید می‌کند
و من فقط همان را می‌توانم از او بگیرم
پس چه کنم؟

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تیپ ِ مردانه + سه شنبه 98 فروردین 20 - 5:0 صبح

همه کودکان دوست دارند
بزرگ شدن را
توهّم بزرگ بودن را
همین است که پا در کفش بزرگ‌ترها می‌کنند
از همان روزهایی که راه رفتن می‌آموزند

این خوب است
به گمانم
اصلاً طریق رشد
راه بزرگ شدن یعنی
بچه‌ها باید بخواهند
تا بشوند
و بزرگ‌ترها...
تعجب می‌کنم که چرا این‌قدر اصرار دارند آن‌ها را کودک نگه دارند!؟



بزرگ نگاهشان می‌کنم
نه مثل خیلی از پدران و مادران امروزی
سعی‌ام از ابتدا این بوده
این‌جا هم مفصل نوشتم
سعی کردم بزرگ بپوشند
نه کودکانه
لباس بچگی نخرم
لباس بزرگی
طرح‌های آدم‌واری
بدون طرح‌ها و نوشته‌های کودکانه
تا
احساس کنند
بزرگی خودشان را
و هم
به خواست‌شان برسند
این‌که بزرگ شده‌اند
وقتی
تیپ ِ مردانه می‌زنند!

قال (ع): «طُوبَى لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ» (نهج‌البلاغه، ح44)
خوشا به حال کسى که (پیوسته) به یاد معاد باشد و براى روز حساب عمل کند، به مقدار کفایت قانع گردد و از خدا راضى باشد (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 25 + دوشنبه 98 فروردین 19 - 5:0 صبح

این‌جا می‌خواهم جواب چند سؤال شما را با هم عرض کنم
یکی درباره توقف نماد
دیگری نهایت ِ تورم
یعنی ته آن کجا خواهد بود؟
آیا همیشه ادامه خواهد یافت

خب، قبلاً اشاره کرده بودم
وقتی از ولفیر صحبت کردم
اقتصاد سرمایه‌داری مانند دو ظرف آب متصل به هم روی دو کفه ترازوست
مانند داروغه ناتینگهام
یک سکه باید بیاندازد
تا باقی را بردارد
اگر آبی در کفه دیگر نباشد
به این کفه آبی وارد نخواهد شد

پس
دولت سرمایه‌داری مدام باید به قشر ضعیف پول تزریق کند
تا بتواند پول درو کند
بازار بورس هم از این قاعده مستثنی نیست
اگر کارگزاران عمده
و ارشد
رها شوند
تمام بورس را یک شبه می‌بلعند
تمام دارایی کف بورس
یعنی جمعیت خرده‌کارگزاران
بالا کشیده شده و تمام می‌شود
روز بعد دیگر بورس راکد می‌شود
و این پایان نظام سرمایه‌داری‌ست
نظام سرمایه‌داری مثل رودخانه است
اگر سرمایه در آن جریان نداشته باشد
فوراً می‌میرد
زیرا در حال خوردن از آینده است
و کار در آینده
امروز در آن به مصرف می‌رسد
پس باید نیروهای جامعه را همچنان وادار به کار کند

مثل همین خود آقای پانزی
چرا بساطش را جمع کردند؟
خود آمریکایی‌ها
خود سرمایه‌دارها
یا همین اخیر
آقای مِیداف
او هم پونزی داشت عمل می‌کرد

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بازی ساز + یکشنبه 98 فروردین 18 - 5:0 صبح

یک‌بار فقط دید
بازی را
در نمایشگاهی که رفته بودیم
خوشش آمد
خانه که آمد ساخت



به نظرم کشمکش
همچو اسمی داشت
دایره‌هایی که با کش پرتاب می‌شوند
با یک تفاوت
بازی اصلی یک حفره برای جابه‌جایی دارد
و سیداحمد
سه سوراخ برای حمله تعبیه کرد!

با هم بازی می‌کنند
بازی مورد علاقه‌شان شده
سیداحمد و سیدمرتضی
و به نظرم
بسیار بیشتر لذّت می‌برند
وقتی خودشان ساخته باشند
از وقتی‌که
خریده شده باشد؛
لذّت ِ خلق کردن!

قال مولانا (ع): «وَ فَسَحَ بَیْنَ الْجَوِّ وَ بَیْنَهَا وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً لِسَاکِنِهَا وَ أَخْرَجَ إِلَیْهَا أَهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِهَا» (نهج‌البلاغه، خ91)
خداوند میان زمین و جوّ را فراخ نمود، و هوا را براى تنفس ساکنان آن مهیّا فرمود، و تمام نیازمندیهاى اهل زمین را از دل زمین بیرون آورد (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هویّت ِ بورس 24 + شنبه 98 فروردین 17 - 5:0 صبح

امروز صد سهم می‌خرم
از شرکت الف
فردا
بله دقیقاً فردا
گاهی تغییر زیاد در یک روز صورت می‌پذیرد
ارزش سهام من چند برابر می‌شود
پس من داراتر می‌شوم
یعنی پول‌دارتر
با این معادله مواجه می‌گردم:
ارزش امروز سهام = پول نامعلوم + سود یک روز سهام + ارزش خرید سهام
من ارزش سهام را در روز خرید
و امروز
می‌دانم
سود یک روز سهام هم مشخص است
زیرا شرکت سود سالانه خود را
که از محاسبه هزینه‌های تولید
و کسر از سود فروش محصولات به دست می‌آید
سر سال ارائه می‌کند
ولی یک چیز نامعلوم است
پولی که به این معادله اضافه شده
و یک روزه ارزش سهام من را این قدر بالا برده
این پول از کجا آمده است؟

در حال تحقیق بودم
دنبال پاسخ این سؤال
راستش تازه ازدواج کرده بودم
و یکی از شوهرخاله‌های زن سابقم
در بورس قم مسئولیتی داشت
در مهمانی‌های خانوادگی فهمیده بودم
خب این یک فرصت بود
راهی برای این‌که به بورس وارد شوم

آیسبرگ را اولین بار در سایت یک شرکت ایرانی دیدم
شرکتی که کارگزاری بورس می‌کرد
در معرفی خدماتش
مدعی بود که سفارش آیسبرگ هم ارائه می‌دهد
شیوه‌ای از سفارش
که ماهیت واقعی بورس را لو می‌دهد
مکانیزم عمل بورس را

از این شیوه‌ها زیاد است
شیوه‌هایی که شفافیت را کم می‌کنند
آب را گل‌آلود
تا فرصت برای عملیات پونزی بیشتر شود
مانند پامپودامپ

بورس شبیه به یک بازی‌ست
هر بازی قانون هم می‌خواهد
اگر همه بخواهند از حدّ‌ و مرز فراتر بروند
سود‌ها را یک شبه به جیب بزنند
بازی به هم می‌خورد
جمع می‌شود اصلاً
بساط بازی و سودهای کلان آن

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تناسب ِ جایزه + جمعه 98 فروردین 16 - 5:0 صبح

هاهاها...
مگر می‌شود؟!
خودشان هم خنده‌شان گرفته
باور نمی‌کردند!

من گفته بودم
گفته بودم که اشتباه می‌کنید
ولی
مریم
اصرار داشت برویم
اصلاً باور نمی‌کرد
این‌که با چنین فضایی روبه‌رو گردد



ابتدا خجالت می‌کشیدند
در شأن خود نمی‌دیدند
این‌که
وارد استخر توپ شوند
بازی‌ای بچه‌گانه
در حد کودکان خردسال!

معلم داده بود
به عنوان جایزه
سه تا بلیط
خانه بازی
جایی در خیابان عطاران

گفتم: بچه‌ها
این خانه‌های بازی
مهدکودک‌اند
برای کودکان کوچک
در سن و سال شما نیست

مریم اما باور نمی‌کرد
او به معلمش اعتماد داشت
او فکرش را هم نمی‌کرد
عدم تناسب جایزه با سن جایزه‌گیرنده را :)

قال امیرالمؤمنین (ع): «عِبَادَ اللَّهِ زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا، وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا، وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِیقِ الْخِنَاقِ، وَ انْقَادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّیَاقِ؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُعَنْ عَلَى نَفْسِهِ حَتَّى یَکُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ، لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ غَیْرِهَا لَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظ» (نهج‌البلاغه، خ90)
بندگان خدا، پیش از آنکه به میزان حق سنجیده شوید خود را بسنجید، و قبل از اینکه به حسابتان برسند خود را محاسبه کنید، و نفس بزنید پیش از آنکه راه نفس بسته شود، و مطیع خدا گردید قبل از آنکه شما را به اجبار به سوى آخرت برانند. و بدانید آن که با واعظ و منع کننده اى از باطن خویش او را یارى نداده اند واعظ و منع کننده اى از غیر خودش براى او نخواهد بود (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   46   47   48   49   50   >>   >

یکشنبه 103 آذر 4

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X