دانش را بجویید و آن را با بردباری و آرامش بیارایید [امام صادق علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عشق و فقه 8 + دوشنبه 97 دی 24 - 5:0 صبح

فلسفه و کلام هم ذوقی
زیرا بنیان‌های عقلی‌ای که بر آن اتکا دارند
کاملاً صوری‌ست
قدرت بررسی موادّ را ندارد
موادّ را از علوم دیگر می‌گیرند
و قادر به تشخیص صحّت جزئیات نیستند
لذا
چون فقط با صورت قضایا کار می‌کنند
ذوقی می‌شوند
زیرا هر فیلسوف و متکلّمی
حسب علاقه شخصی خود
موادّ مختلفی را ترکیب می‌کند
و معجونی متفاوت می‌سازد
و نتیجه‌ای دیگرگون می‌گیرد
و تو میان چند فیلسوف
هرگز نمی‌توانی به قضاوت نهایی برسی
مگر ذوق و سلیقه شخصی خودت را ضمیمه کنی!

اما فقه
و ما ادراک الفقه
فقه منبع را کلام خدا قرار می‌دهد
و آن‌چه معصوم (ع) در تفسیر آن بیان فرموده
ثقلین را
و روش
تمام تلاشش این‌که روش را هم از معصوم (ع) اخذ کند
حالا البته بگذریم از اشتباهات پاره‌ای بزرگان
فقها
به دلیل تطوّرات تاریخی بوده
گاهی عقل را بیشتر دخیل کرده
مستقلاتی را داخل کرده
کبراهایی که به فهم فقهی آسیب زده
گاهی هم تخطئه کرده
زیاد به ظنّ عام بها داده
اخباری‌گری راه انداخته
فارغ از این اشکالات
ریشه کار درست بوده
یک طیف از فقها همیشه بوده
یک سر آن چسبندگی زیاد به حروف و کلمات
سر دیگر
اعتماد بیش از اندازه به عقل مستقل
به عنوان منبع مستقل در فهم یا منبع مستقل در روش
فقها همیشه در این میانه بوده‌اند
گاهی نزدیک به آن سر
اخباری‌تر
استرآبادی
گاهی به آن سر دیگر
عقلانی‌تر
انصاری

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عشق و فقه 7 + شنبه 97 دی 22 - 5:0 صبح

دو تا استاد اخلاق پیدا کنی
اگر یکی شاگرد دیگری نباشد
هر کدام نسخه‌ای متفاوت می‌دهد
زیرا
نسخه‌ها بر روشی واحد متکی نیست
اگر چه منبع هر دو نقل باشد
کلام معصوم (ع)
یکی یک کلام را گرفته
دیگری کلام دیگر را
دو راه پیش پایت می‌گذارند
و تو راهی برای فهم واقعیت نداری
این‌که کدام به حقیقت نزدیک‌تر است
تو فقط باید اطاعت کنی
از کدام؟
هر کدام را که خودت بپسندی
خیاط یک راهی پیش پایت می‌گذارد
حداد راه دیگر
دولابی هم
انصاری
قاضی
امجد هم
و خوشوقت کاملاً متفاوت از باقی

شرمنده‌ام که اسم بردم
ولی چاره چیست
باید بدانیم که این قدسی بودن باید از کلام نشأت بگیرد
نه از متکلّم
این‌ها آدم‌های بزرگی بوده‌اند
قطعاً با قدهایی چند برابر من
حقیر چیزی نیست
کوچک
در برابر عظمت این بزرگان علم و اخلاق
اما
ما قرار است حرف‌ها را قضاوت کنیم
نه آدم‌ها را
شما همین دو بزرگوار آخری را ملاحظه کن
هر دو به یک استاد بستگی داشتند
ارتباط یعنی
اما مسائل سیاسی
موضع‌گیری‌هاشان را متفاوت قرار داد
چرا؟!
این سؤالی بود که برای پاسخ آن زحمت کشیدم
تلاش کردم
و به نقص در روش رسیدم
آن‌ها روش‌شان قابل اعتماد نیست
نبوده و نیست
پس حکمی که می‌کنند ذوقی‌ست
سلیقه خودشان در آن تأثیر فراوان دارد

عرفان و اخلاق این‌طور است
ذوق‌پایه هستند
به دلیل متقن نبودن روشی

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عشق و فقه 6 + پنج شنبه 97 دی 20 - 5:0 صبح

اخلاق و کلام اگر چه منبع خود را چون فقه
بر کلام معصوم (ع) بنیان نهاده‌اند
اما
روش خود را تحقیقی و پژوهشی نگذاشته‌اند
ذوقی هستند و سلیقه‌ای
همین است که در اخلاق هم اختلاف پیدا می‌شود
مسلک واحدی در نمی‌آید
چرا؟
زیرا فقیه تا تمام روایات یک باب را جمع نکند
به فتوا نمی‌رسد
به نظر نهایی

ولی اخلاقی
ولی کلامی
یک روایت برایش کافی‌ست:
در فلان کتاب آمده
که فلانی گفته
که فلان کار خوب است
حالا
هم سند کتاب ضعیف باشد و هم وثاقت روات
خود ِ کار هم اصلاً با عقل جور در نمی‌آید
ولی خب
از باب تسامح در ادله سنن می‌پذیرد
همان را می‌کند روش خود
دستور اخلاقی صادر می‌‌کند
مردم را هم توصیه به آن
اصلاً هم اهمیت نمی‌دهد که بعدش چه خواهد شد
این کار آیا جامعه را بر هم نمی‌زند؟
آیا نظم اجتماعی مسلمانان را ساقط نمی‌کند؟
اصلاً به این‌هایش نمی‌اندیشد
این می‌شود که عجیب می‌شود
گاهی وقتی دستورات اخلاقی بزرگان را با هم مقایسه می‌کنی
مختلف
جورواجور
و عجیب‌تر این‌که
می‌بینی با همان کلام و فقهی که خودشان گفته‌اند هم جور نیست

مثال واقعی:
قمه‌زنی را توصیه می‌کنند
نه فقهی
نه کلامی
بلکه اخلاقی
به واسطه احترامی که می‌پندارند
با دلایل ضعیفی که دارند
گمان می‌کنند فحص لازم نیست
تحقیق دیگر نمی‌خواهد
بحث اخلاقی‌ست دیگر
محبّت است دیگر
به کلّی ِ «هر محبّتی خوب است» بسنده می‌کنند
دو سه تا روایت کلّی می‌آورند
تسامح می‌شود
مستحب است دیگر
مگر دلیل قطعی می‌خواهد؟!
با همین کلّیات
آن‌همه جزئی را مجوّز می‌دهند
بل توصیه هم
مجلسش را هم تشکیل می‌دهند
آدم‌ها را هم تشویق می‌کنند
و بعد
اصلاً تعارض آن را با کلام و فقه درک نمی‌کنند
چرا؟!
زیرا اصلاً به این ارتباط رسیدگی نکرده‌اند
توجهی نداشته‌اند
چون در روش‌شان نبوده
روش‌شان تحقیقی و پژوهشی نبوده
در اخلاق
روش این است:
بخوان و عمل کن، هر چه بادا باد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عقل سنجی + چهارشنبه 97 دی 19 - 1:54 عصر

یک تابلوی سفید
سال‌هاست
از اولین روزی که اولین‌شان مدرسه رفت
آن‌وقت‌ها واقعی نبود
یک مقوای بزرگ سفید فقط
لمینیت شده
بعد از مدتی کارتن‌پلاست
رنگ سفید
به دیوار میخ شده

الآن سه سال است این یکی را داریم
یک تابلوی سفید واقعی!

اوایل فقط معلّم‌بازی می‌کردند
یکی برای آموزش به دیگری
بعدتر برای حل مسأله
گاهی یادداشت نکات فراموش نشدنی
چند وقت پیش هم...

سیدمرتضی دو تا مغز کشید
یکی به نام خودش
یکی به نام سیداحمد
برای او در اندازه‌ای کوچک‌تر

سیداحمد این را فحش تلقّی کرد
مغز خودش را پاک کرد
بزرگ‌تر کشید

فکری به نظرم رسید
وقتی این صحنه را دیدم:
نظرسنجی برای عقل‌سنجی!

جدول را کشیدم
اسم‌ها را نوشتم
گفتم از یک تا ده امتیاز بدهید
به عقل خودتان
و دیگران
اما به طور مخفی

مریم که رأی می‌داد
دو تای دیگر دور رفتند
با کاغذ پوشاندم
تا نبینند
سیداحمد هم رأی داد
آن را نیز پوشاندم
و سیدمرتضی در نهایت



هر سه که نشستند
روبه‌روی تابلو
کاغذها را برداشتم
تا رأی هم به هم را ببینند
تا
من هم
احساسات و حالاتی که بروز می‌دهند را

خیلی تجربه جالبی بود
اول این‌که نظرشان را نسبت به هم فهمیدم
بعد نسبت به خودشان
این‌که خودشان را چقدر برتر می‌بینند
و بعد
عکس‌العمل‌شان نسبت به نظر دیگری

هیجان زیادی داشتند
شور و شوق فراوان
محیطی پر سر و صدا
وقتی رأی می‌دادند
و آراء هم را می‌دیدند!

منفعت دیگرش همین
این‌که
فهمیدند در نظر هم چطور هستند
خودشان
تا
بتوانند رفتار خود را بهتر کنند
تا بار بعد
امتیاز بیشتری بگیرند
بار بعدی که نظرسنجی کردیم!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «فَلْیَنْتَفِعِ امْرُؤٌ بِنَفْسِهِ، فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ، ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً، یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهَاوِی وَ الضَّلَالَ فِی الْمَغَاوِی، وَ لَا یُعِینُ عَلَى نَفْسِهِ الْغُوَاةَ بِتَعَسُّفٍ فِی حَقٍّ، أَوْ تَحْرِیفٍ فِی نُطْقٍ، أَوْ تَخَوُّفٍ مِنْ صِدْقٍ.» (نهج‌البلاغه، خ153)
باید هر انسانى از وجود خود بهره مند گردد، که بینا کسى است که شنید و اندیشه کرد، و نظر کرد و بصیر شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس در راه روشن حرکت کرد، او در آن راه از افتادن در مواضع تباهى، و قرار گرفتن در مراحل گمراهى اجتناب مى کند، و گمراهان را به زیان خود با بیراهه رفتن نسبت به حق، و تحریف در گفتار، یا ترس از راستگویى یارى نمى نماید. (ترجمه انصاریان)

پ.ن.
درباره با تصاویر سؤال شد
تصویر بزرگ گذاشتم تا نوع چاپ عکس‌ها مشخص باشد:



برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عشق و فقه 5 + سه شنبه 97 دی 18 - 5:0 صبح

فلسفه هم منبع متفاوتی دارد
فلسفه فقط عقل را حجّت می‌داند
بالاصاله
و روش خود را
روش عقلی محض
می‌خواهد بدون اتکا به نقل
به حدیث
به کلام دیگران
به تنهایی
دنیا و هستی را بشناسد
زیرا بنیان‌گذاران فلسفه دین‌دار نبودند
به خدا متکی نبودند
ایمان اساس پیدایش مبنای فکری آن‌ها نبود

فلسفه را می‌گویند از یونان برخواست
به روم ارث رسید
توسط هارون الرشید وارد اسلام شد
با جوایزی که برای ترجمه به زبان عربی دادند
هدف‌شان هم مشکوک است

اما کلام
علم کلام به اعتقادات بسته است
ابتدا بیشتر جنبه روایی داشت
بخشی از احادیث که به اعتقادات می‌پرداخت
اصول عقاید
توحید و نبوّت و معاد
قرآن که کلام خداست آیا حادث است یا قدیم
همیشه بوده یا خلق شده
ولی بعدتر
وقتی فلسفه قوّت گرفت
وقتی فلسفه در میان متشرّعین پذیرفتنی شد
قابل اتکا
چون خوب دشمن را زمین می‌زد
چون خوب جدل می‌کرد
چون قدرت می‌داد تا حریف را بپیچانی
فتیله پیچ کنی
از هر طرف که برود حالش را بگیری
منطق صوری این‌طور است
چون به موادّ خود کاری ندارد
حساس نیست
با هر مادّه یقینی یا ظنّی می‌تواند کار کند
حتی موادّ دروغی هم می‌شود در آن ریخت
جدل را خوب مهندسی می‌کند
علم کلام به روش فلسفه مجهّز شد
متمایل شد یعنی
متکلمین دیدند با فلسفه بهتر می‌توانند حرف خود را ثابت کنند
روش کلام به سمت فلسفه رفت
روشی فلسفی و منطقی
اما منبع
هم نقل و هم عقل
اما نسبت به نقل
همان اشکالی را داشت که اخلاق دارد
هنوز هم حتی

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عشق و فقه 4 + یکشنبه 97 دی 16 - 5:0 صبح

عرفان از رهبانیت مسیحی وارد اسلام شد
بعضی می‌گویند از بودیسم هند
از ریاضت
از چیزی که اسلام نهی فرموده بود
از بریدن از جامعه
عرفان عملی منظور است
اصل آن صوفی‌گری بوده
صوفی‌ها به لباس خشن خود معروف بودند
به زجردادن خودشان
این رهبانیت در مسیحیت هم هست
کسانی که خود را به زنجیر می‌کشند
شلاق می‌زنند
تا رنج مسیح را بکشند
تا پاک شوند
عرفان
منبع خود را درونی توصیف می‌کند
خواب در آن مهم می‌شود و مکاشفه
همیشه همین‌طور بوده
تا عرفان نظری درست شد
تا بتوانند آن رفتار غیرمتعارف را توجیه کنند
این شد که روایات و احادیثی هم ضمیمه کردند
بحث علمی هم
ولی نه به هدف این‌که از روایت چیزی بفهمند
تا مسیر عرفان را پیدا کنند
یا اصلاح
برای این‌که راه رفته را توجیه نمایند
کوس أنا الحق حلاج را
این‌که به معصوم (ع) منصوب نمایند
تمام آن‌چه را که از نزد خود ساخته بودند

منبع بیرونی نیست در عرفان
روش هم فهم و تحقیق و بررسی قرائن نیست
روش «حال» است
حال و احساس یک فرد انسانی
کاملاً هم شخصی
وابسته به روحیات آن آدم
این می‌شود که یکی عارف می‌شود
اما به دلیل خصوصیات شخصیتی خود
با عارف دیگر مختلف است
کار دیگر می‌کند
جور دیگر
شاگردهایشان هم متفاوت
دو سلسله از عرفا پیدا می‌شوند
با رفتارهای مختلف
هر کدام هم رفتارهای خود را درست می‌داند
و دیگری را تخطئه می‌کند
یکی مثلاً با ذکر گفتن ریاضت می‌کشد
دیگری با کار کردن زیاد
یکی از مردم دوری می‌گزیند
به غار پناه می‌برد
کنج خانه
دیگری در میان مردم
با رفتارهایی زننده خود را تحقیر می‌کند
تا با تحقیر کردن نفس خود به تعالی برسد

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عشق و فقه 3 + جمعه 97 دی 14 - 5:0 صبح

حالا بحث خودمان
فقه از حدیث تولید شده
حدیث چیزی جز بیان حرف‌ها و رفتارهای معصوم (ع) که نبوده
خاطره‌گویی
نشسته بودم
امام (ع) آمد
یکی از حاضرین سؤالی پرسید
ایشان پاسخ فرمودند
همین
حدیث یعنی بیان خاطره
که معمولاً همراه با ذکر سند است
یعنی راوی‌ها
تلاش می‌شده تا اسم آدم‌هایی که به ترتیب خاطره را گفته‌اند
پیوست شود
تا بر رسمیّت مطلب بیافزاید
مثل امروز خود ما گاهی:
جواد می‌گفت از مرتضی شنیده که دیده بوده احمد توپ رضا رو برداشته!
ما هم وقتی مطلب مهم باشد
نقل سند می‌کنیم
تا بر استحکام کلام بیافزاییم
این می‌شود حدیث

فقه چیست؟
چون فاصله افتاده
بین ما تا راویان حدیث
تا کسانی که در جلسه حاضر بوده‌اند
قرائن را نمی‌توانیم به خوبی بفهمیم
شاید دشمنی در جمع بوده
معصوم (ع) ناگزیر کلام را جور دیگر گفته
شاید لحن ایشان خاصّ بوده
مثلاً سؤالی
یا انکاری:
وضو برای رفع جنابت کافی‌ست؟!
خب وقتی سؤالی و انکاری بیان بفرمایند
منظور کلام کلاً برعکس می‌شود
و ما
که در جلسه نبودیم
ممکن است این‌طور در کتاب‌ها بخوانیم:
وضو برای رفع جنابت کافی‌ست.
مجبوریم به سؤال‌کننده دقت کنیم
که چگونه پرسیده است
و شخصیت تاریخی او را بررسی
که که بوده است
و روایت‌های دیگر را
تا مقایسه و سنجش انجام دهیم
این می‌شود فقه
درک مطالبی که از معصومین (ع) نقل شده است

اما عرفان که این‌طور نیست
فلسفه هم نیست
کلام و اخلاق هم حتی
آن‌ها منابع‌شان متفاوت می‌شود
روش‌شان هم

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
زورخوری + پنج شنبه 97 دی 13 - 4:56 عصر

آخ دلم!
این را در دلم گفتم
بعد از این‌که...

از دوستش یاد گرفت
اسمش را
خامه پاستیلی
روش تولید را از من خواست
از اینترنت یعنی
گشتم
یک دستور بیشتر پیدا نکردم

پخت
کیک را
خامه را نیز ساخت
عسل و گلوکز مایع
رنگ خوراکی و ژلاتین
و نمی‌دانم دیگر چه
همه را با خامه هم زد

خودش را گرفت
یکی دو ساعت که در یخچال ماند
بُرید تا بخوریم
ولی...



خودش نخورد
سیداحمد و سیدمرتضی هم خیلی خوششان نیامد
کیک را خوردند
ولی بدون خامه
بدون خامه پاستیلی
خامه‌ها جمع شد
فقط هشت هزار تومان پول خامه داده بودیم!

آخ دلم!
این را کی گفتم؟!
وقتی دلم نیامد
از کیک نخوردم
همه را تقسیم کردم بین بچه‌ها
ولی
خامه‌های پاستیلی را دور می‌ریختم؟!
واقعاً؟!
دلم نیامد خب!
خامه‌ها را خوردم
خیلی هم بد نبود
ولی
نیم‌ساعت بعد...
آخ دلم! :(

گاهی چیزهای «زیبا» چقدر «بد» در می‌آیند!

قال الأمیر (ع): «فَإِنِّی أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ، حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ تَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ وَ رَاقَتْ بِالْقَلِیلِ وَ تَحَلَّتْ بِالْآمَالِ وَ تَزَیَّنَتْ بِالْغُرُورِ، لَا تَدُومُ حَبْرَتُهَا وَ لَا تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا، غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ حَائِلَةٌ زَائِلَةٌ نَافِدَةٌ بَائِدَةٌ أَکَّالَةٌ غَوَّالَةٌ» (نهج‌البلاغه، خ111)
شما را از دنیا بر حذر مى دارم چرا که ظاهرش شیرین وبا طراوت، و در لابه لاى شهوات پیچیده شده است، به خاطر نقد بودنش جلب توجه مى کند و با این که مواهب آن ناچیز است دل ها را به سوى خود مى کشاند، آمال و آرزوهاى دنیاپرستان را در خود جمع کرده و خود را به آن آراسته و زیور فریب به خود پوشانده است، شادمانى و نعمت آن پایدار نیست و از دردها و مشکلاتش کسى در امان نمى باشد، سخت، مغرورکننده و زیانبار است و متغیّر و زوال پذیر، پایان گیرنده و نابودشدنى است و (سرانجام) ساکنان خود را مى خورد و هلاک مى کند (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عشق و فقه 2 + چهارشنبه 97 دی 12 - 5:0 صبح

مثال؛ بهترین راه برای ساده‌سازی:
دو برادر دوقلو
سر دو راهی
یکی راست می‌رود و دیگری چپ
می‌پرسی: چرا؟
اولی: پدرم گفته از مسیر راست برو
دومی: روی تابلو نوشته مسیر چپ بهتر است
این‌ها
در این‌که دو تصمیم گرفته‌اند
متکی به دو منبع مختلف بوده‌اند
یکی کلام پدر را فصل‌الخطاب می‌دانسته
دومی آن‌چه در تابلوی خیابان نوشته
هیچ‌کدام قطعاً
از سر لجبازی با دیگری نبوده که مسیر دیگری برگزیده
مسأله دعوا نیست
مسأله خصومت نیست
جنگی با هم ندارند
نداشته‌اند اصلاً
فقط هر کدام به قائلی اعتماد کرده
یکی پدر خود را مُلا می‌دانسته
دیگری
مردمی که تابلوی خیابان را نصب کرده‌اند

حالا مثال روشی:
باز هم سر دو راهی
اولی راست می‌رود و دومی چپ
در حالی که نه تابلویی هست
و نه پدری
وقتی بپرسی:
اولی: مسیر سمت راست، گیاهان بیشتری در حاشیه خود دارد
معلوم می‌شود به سبزه‌زاری منتهی می‌شود
دومی: مسیر سمت چپ بهتر است
گیاهان کمتری دارد
زیرا بیشتر افراد از این مسیر رفته‌اند
الاغ‌هایشان گیاه‌ها را خورده‌اند
پس پررهروتر است
مسیر پررهرو یعنی در انتهایش چیزهای بهتری هست
مردم که نادان نیستند تا اکثرشان به بیراهه بروند!

این‌جا روش مطالعه متفاوت است
وگرنه منبع که یکی بوده
مطالعه موردی جاده
ولی یکی مبتنی بر روش زیست‌شناسی
دیگری روش مردم‌شناسی و رفتارشناسی

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عشق و فقه 1 + دوشنبه 97 دی 10 - 5:0 صبح

درمورد مطلبی هرچی فکر میکنم و مطالعه میکنم به نتیجه نمی‌رسم.
آیا فقه مخالف با عرفان است که در آن عشق حرف اصلی را می‌زند؟
البته می‌دونم منظور از این عشق،عشق حقیقی هستش اما همین عرفای اسلامی یک جمله دارند که می‌گوید:
المجاز قنطرة الحقیقه.
ملاصدرا و ابوعلی سینا که فیلسوف بوده‌اند در کتب‌هایشان صحبت‌هایی از عشق به میان آورده‌اند و حافظ و مولوی بسیاری از عرفا رد پایی از یک عشق زمینی در زندگی آن‌ها مشاهده می‌شود حتی ابن عربی که یکی از بزرگترین عرفا می‌باشد.
می‌خواندم:
کسی که عشق می‌ورزد از همه‌ی تعلقات خود را خلاص می‌کند و وقتی به عشق حقیقی می‌رسد فقط می‌ماند که از این عشق زمینی دست بردارد ولی کسی که می‌خواهد از ابتدا به عشق حقیقی برسد باید خود را از بسیاری تعلقات برهاند در اینصورت عشق مجازی زمینه‌ای را برای راحت‌تر کردن وصول به عشق حقیقی فراهم می‌آورد.
اما عاشق شدن زمینه‌ای دارد.
زمانی می‌رسد که شخص زیبارویی را می‌بیند و دل به او می‌بندد و عاشقش می‌شود و زمانی یک صحبت کردن باعث دل بستن و عاشق شدن می‌شود ولی در فقه و احکام که برگرفته از قرآن که فرموده‌ی خداست و روایات از نگاه کردن و صحبت کردن با نامحرم را منع کرده‌اند پس این عشق باید چطور شکل بگیرد؟
این ردپای عشق در زندگی عرفای ما که در دیوان اشعار آن‌ها هویداست چگونه پیدا شده است؟
آیا آن‌ها به فقه عمل نمی‌نموده‌اند؟
اصلا آیا این جمله‌ی المجاز قنطرة‌الحقیقه درست می‌باشد؟
اگر درست است پس چرا فقه ما را از آن نهی می‌کند و اگر درست نیست چرا بزرگانی مثل حافظ و مولوی و ابن عربی و بسیاری دیگر از عرفا از آن حرف به میان آورده‌اند و حتی عشق در نوشته‌های ابوعلی سینا و ملاصدرا که فیلسوف بوده‌اند حرف به میان آمده است؟
یکی از شعرهای معروف حضرت امام ره که چندین سال پیش می‌خواندم و الان به یادم آمد می‌خواندم:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
حتی اگر این خال را به یکی از معصومین نسبت دهیم طبیعتا غیر از خدا می‌باشد چراکه این خال منتسب به خدا نیست مگر اینکه بیاییم و تفسیر دیگری برای این اصطلاحات عرفا و حضرت امام داشته باشیم اما برخی ابیات است که در آن تاویل و تفسیر راه ندارد و کاملا مشخص است که منظور این بزرگان یک شخص می‌باشد.
این پارادوکس فقه و عرفان چگونه توجیه پذیر است؟


این از آن پرسش‌هایی‌ست
که گفتن پاسخ آن سخت است
نه از بابت سختی پاسخ
که از بابت گره خوردن با شخصیت‌های مهم
ارزشمند
شناخته شده
و قابل احترام تاریخی
در این موارد
حتی اگر پاسخ را هم بدانی
بیانش دشوار می‌شود
زیرا
مخاطب
اگر نتواند
اگر ظرفیت فهم و درک آن را
که تفکیک کند میان قول و قائل
که بپذیرد امکان خطای بزرگان را
اگر نتواند با اشتباهات گذشتگان
حتی اگر مورد احترام باشند
نتواند کنار بیاید
بیان پاسخ سخت می‌شود
و گرنه پاسخ چندان هم دشوار نیست

انسان مؤمن
ایمان را ملاک قرار می‌دهد
کلام راست و درست و حق را می‌پذیرد
و رشد را
این‌که گذشتگان
حتی اگر به خطا رفته باشند
مأجورند إن‌شاءالله
زیرا قصد سوء نداشتند
و خطا ناشی از غبارآلود بودن فضا
انسان دین‌دار
و مؤمن
که دین خود را به آدم‌ها گره نمی‌زند
انسان‌هایی که درک و فهم‌شان محدود است
و رشد می‌کنند
حالا اگر برسد به این‌که دانشمندی هم خطا کرده
حرف غلطی زده
دنبال حرف راست باید باشد
کلام حق
مسیر حق
ملاک، حقانیّت خود ِ مطلب است

عرفان و فقه
حتی بیشتر
فلسفه هم
و چه بسا کلام
و علم اخلاق شاید
همه این علوم که در دایره و مقوله علوم اسلامی قرار می‌گیرند
در دو چیز معمولاً اختلاف دارند
گاهی زیاد
و گاهی کم
مشکل از این‌جا ناشی می‌شود:
منبع و روش

[ادامه دارد...]

 

 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   56   57   58   59   60   >>   >

دوشنبه 04 شهریور 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش روحانیت هنر بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X