به پایان دو چیز نمی توان رسید : دانش و خرد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
خیانت ِ معلّم + یکشنبه 97 دی 9 - 7:22 عصر

ناراحت از مدرسه آمد
خیلی ناراحت
شامش را که خورد
از عصبانیت و ناراحتی‌اش کاسته نشد
و هنگامی که پرسیدم
مرا پیچاند:
زنگ تفریح ِ آخر نذاشتن بریم حیاط
موندیم سر کلاس

ولی این نبود
این چیزی نبود که این قدر ناراحتش کند
آدم باید بچه خود را بشناسد
اصلاً خواهی نخواهی می‌شناسی
وقتی سال‌ها در کنار هم زندگی کرده‌اید

- مریم!
الآن حرف بزن
بعد دیر می‌شود
الآن بگو مشکل چیست
در مدرسه چه اتفاقی افتاده
بعد سخت‌تر می‌شود
الآن که هنوز ناراحت و عصبانی هستی بگو

اشکش سرازیر شد
معلوم بود در حال سرکوب خود است
تا بروز ندهد
اما اشک‌ها امانش ندادند
همراه با سکوت

- دختر عزیزم!
دختر گلم!
خواهش می‌کنم بگو چه شده
همین‌که بگویی نیمی از مشکل حل شده
حرف بزن و بگو در مدرسه چه شده

به حرف آمد
آن‌قدر اصرار کردم:
«امروز امتحان ریاضی رو خراب کردم»

- این دلیلش نیست
من تو رو می‌شناسم
هیچ‌وقت به خاطر یک امتحان گریه نمی‌کنی
بگو چی شده!

ناگهان ترکید بغضش
و حرف‌هایش فوران کرد:
«معلّم صبح کلاس تقویتی برای بچه‌ها گذاشته بود
به اون‌هایی که کلاسش رفته بودن سؤال‌های امتحان رو گفته بود
گفته بود همین سؤال‌ها تو امتحان میاد
فقط عددهاش رو عوض کرد
مثلاً الگونویسی اعشاری رو به اون‌ها یاد داده بود
به ما نداده بود
اون‌هایی که صبح تو کلاس تقویتی بودن
همون اول که امتحان شروع شد فوری برگه‌شونو دادن و رفتن!»

- برای کلاس تقویتی پول هم گرفته بود؟
«آره، چهار تومن!»



گفتگو را صادقانه ادامه دادم:
- ببین دختر گلم!
من سه تا سؤال ازت دارم:
1. آیا معلّم به شما خیانت کرده است؟ با دادن سؤال‌ها به شاگردان ویژه؟
2. آیا تو کوتاهی کردی در درس خواندن؟
3. کسی که خائن است باید ناراحت باشد یا کسی که خائن نیست؟

جواب‌هایش به ترتیب همانی بودند که می‌خواستم:
بله، خیر، خائن!

- مریم!
معلّم به شما بد کرده
این خیانت است
عین این است که سؤال‌های امتحان را بفروشی
فرقی با آن ندارد
این جرم است
آموزش و پرورش هم این کار را ممنوع کرده
این‌که معلّم کلاس تقویتی بگذارد
ما می‌توانیم با او برخورد شدیدی بکنیم
کافیست شکایت ببریم به اداره آموزش و پرورش
حسابش را می‌رسند

اما
بیا از طرف دیگر ماجرا نگاه کنیم
حالا مثلاً این امتحان را خراب کرده باشی
خب چه اتفاقی می‌افتد؟!
هیچ
اگر فکر می‌کنی
با این امتحان
در آخر سال «خیلی خوب»‌ نمی‌گیری
نگران نباش
آن‌قدر امتحان‌های خوب دیگر داری
و خواهی داشت
که مثل همه سال‌های پیش
با «خیلی خوب» تمام می‌کنی
پس چرا باید ناراحت باشی؟!

بیا یک برنامه بچینیم
پیشنهاد من این است
یک فرصتی به معلّمت بدهیم
صبر کنیم ببینیم چه می‌کند
برگه‌ها را صحیح کند و بیاورد
برخوردش را ببین
اگر خودش متوجه اشتباهش شد، هیچ
اما اگر
سر برگه‌ها و غلط‌های آن حساسیت به خرج داد
و آن را
معیار و ملاک ارزش‌گذاری دانش‌آموزان
بعد به جنگش می‌رویم
بعد حالش را می‌گیریم
هنوز که نمی‌دانیم چه رفتاری خواهد داشت

چه بسا هنگام تصحیح برگه‌ها بفهمد
از این‌که خیلی‌ها غلط‌های مشابه داشته‌اند
بالاخره نیمی از بچه‌های کلاس که در تقویتی نبوده‌اند
پس تو تنها نیستی در این مشکل!

کودکان باید یاد بگیرند
حل مسأله را
تحلیل و پردازش چالش‌ها را
اتفاقات همیشه می‌افتند
بزرگ شوند بیشتر
امروز باید بیاموزند
که به جای گریه
به جای قهر
به جای گوشه‌گیری و انزوا و عزلت
خود را وسط مسأله بیاندازند
آن را بررسی کنند
به جمع‌بندی و تصمیم برسند
راه حلی پیدا کنند
این را باید به آن‌ها یاد بدهیم
این وظیفه والدین است!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ: فَظُلْمٌ لَا یُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا یُتْرَکُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا یُطْلَبُ؛ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُتْرَکُ، فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً» (نهج‌البلاغه، خ176)
بدانید ستم سه گونه است: ستمى که بخشیده نشود، و ستمى که باز خواست شود، و ستمى که بخشیده شود و باز خواست نشود. اما ستمى که آمرزیده نشود شرک به خداوند است، خداوند سبحان فرموده: «خداوند این گناه را که به او شرک آورند نمى آمرزد.» اما ستمى که آمرزیده شود ستم عبد بر خود است در ارتکاب بعضى از گناهان کوچک. امّا ستمى که باز خواست شود ستم بعضى از مردم بر بعض دیگر است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
حدّ ِ صداقت + جمعه 97 دی 7 - 5:0 صبح

سیب زرد ریز و نقلی
تازه از سه‌شنبه‌بازار خریده
نفری چهارتا در کیسه کردم:
- بچه‌ها هر زنگ تفریح یک سیب!

سیداحمد پاسخ داد:
«اگر هر زنگ دو تا سیب بخوریم که به دو زنگ آخر نمی‌رسه!»
- پسرم! مگه من چی گفتم؟
«تو گفتی هر زنگ دو سیب»

وقت آموزش
همیشه این لحظات را دوست دارم
اصلاً دنبالشان می‌گردم
دلم می‌خواهد پیش بیاید
اتفاق بیافتد
تا فوری از آب گل‌آلود بگیرم
ماهی‌هایی را که وقت گرفتن‌شان رسیده است! د:

- ببین سیداحمد!
تو باید مراقب صحبت کردنت باشی
اگر بخواهی راستگو باقی بمانی

تعجب کرده بود
عمداً خواستم تعجب کند
تحیّر مهم است
حیرانی در ابتدای کلام
سؤال پیش بیاید خوب است
دقّت را زیاد می‌کند
توجه را
تعجب توجه می‌آورد
وقتی سؤال در ذهنش شکل بگیرد
دیگر من آموزش را شروع نکرده‌ام
اوست که یادگیری را آغاز کرده است
اول ارائه نیست
مطالبه است
و این مهم است
خیلی مهم



- نگاه کن!
وقتی تو صدایی را شنیده‌ای
فقط می‌توانی درباره شنیدن خودت حرف بزنی
نه فراتر از آن
تو می‌توانی بگویی: «من شنیدم که او گفت دو سیب»
نه بیشتر
تو نباید بگویی: «او گفت دو سیب»
این حدّ صداقت است!

قبول کرد
فهمید و قانع شد

اما خودمانیم
ما خودمان چطور؟
به دور و برمان بنگریم
در شبکه‌های اجتماعی
در خبرگزاری‌ها و خبرسازی‌ها
مطلبی را که خوانده
از منبعی غیرمعتبر
چطور با قطع و یقین نقل می‌کند
تکرار می‌کند و بازنشر
راست و حسینی
چقدر از ما
در زندگی روزمره‌مان
حدّ صداقت را نگه می‌داریم؟!

قال المولی (ع): «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَى وَ دُعِیَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا؛ رَاقَبَ رَبَّهُ وَ خَافَ ذَنْبَهُ، قَدَّمَ خَالِصاً وَ عَمِلَ صَالِحاً، اکْتَسَبَ مَذْخُوراً وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً، وَ رَمَى غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً، کَابَرَ هَوَاهُ وَ کَذَّبَ مُنَاهُ، جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِیَّةَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ، رَکِبَ الطَّرِیقَةَ الْغَرَّاءَ وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَیْضَاءَ، اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ.» (نهج‌البلاغه، خ76)
خداوند رحمت کند مردى را که حکمتى بشنود و آن را حفظ نماید، دعوت به هدایت شود و به آن نزدیک گردد، و دامن هدایتگرى را بگیرد و نجات یابد. خداى را پاس دارد، و از گناه خود بترسد. تلاش خالص پیش فرستد، و عمل صالح انجام دهد. ذخیره سودمند بیندوزد، و از حرام دورى گزیند. تیر به نشانه زند، و پاداش آخرتى بیابد. بر هواى نفس غلبه کند، و آرزویش را تکذیب نماید. صبر را مرکب نجات قرار دهد، و تقوا را توشه پس از مرگ کند. در راه روشن قدم نهد، و ملتزم راه روشن شود. مهلت را غنیمت داند، با عمل خود بر اجل پیشى گیرد، و از عمل خود زاد و توشه بردارد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
فحاشی ِ علمی + چهارشنبه 97 دی 5 - 5:0 صبح

قبلاً درباره فحش مناسب کودکان نوشته بودم
این‌جا
امروز دعوایشان شد:
«مرتضای خر»
- سیداحمد! بیا این‌جا
سیدمرتضی! تو هم بیا
این‌جا بشینید
خب
سیدمرتضی! سیداحمد بهت گفت: خر
حالا تو اسم چه حیوانی را بلدی که به او بگویی؟
«احمد ِ بز»
- خوبه!
حالا نوبت سیداحمده:
- «گاو»
«تمساح»
- «روباه»
«مگس»
- «سوسک شاخدار»
«قابلمه»
- نه، سیدمرتضی! قابلمه که حیوان نیست. فقط اسم حیوان بگو!

نیم‌ساعت طول کشید
داشتم پیاز خُرد می‌کردم تا سرخ کنم
برای ناهار
صدای دعوا را که شنیدم
نشاندمشان در آشپزخانه
تا نیم‌ساعت داشتند به هم نام حیوانات را می‌گفتند:
«احمد ِ بز»
- امتیاز منفی گرفتی
تکراری نمیشه بگی
قبلاً بز را گفته بودی!
«احمد ِ عقاب»
«مرتضای شاهین»



کم‌کم نام حیوانات بد تمام شد
حیوانات خوب را به هم می‌گفتند
به خنده کشید
داشتند می‌مردند از خنده
و من که به انتهای کارهای آشپزی می‌رسیدم
مصادف شد با انتهای نام حیواناتی که می‌شناختند!

- خب، بچه‌ها
حالا برید یک کتاب هر کدام بردارید
یک کتاب علمی باشد
یک ربع وقت دارید کلمات علمی آن را حفظ کنید
بعد بیایید به هم بگویید

آمدند
سیداحمد شروع کرد:
«دوره ژوراسیک»
- «آب و هوا»
«فسیل»
- «ابر سیروسی»
«لایه‌های رسوبی»

اصلاً فضا عوض شد
دعوا هم یادشان رفت
شد بازی
سرشان حسابی گرم شده بود
با این فحش‌های علمی! :)

قال الأمیر (ع): «فَسُبْحَانَ مَنْ أَمْسَکَهَا بَعْدَ مَوَجَانِ‏ مِیَاهِهَا وَ أَجْمَدَهَا بَعْدَ رُطُوبَةِ أَکْنَافِهَا، فَجَعَلَهَا لِخَلْقِهِ مِهَاداً وَ بَسَطَهَا لَهُمْ فِرَاشاً فَوْقَ بَحْرٍ لُجِّیٍّ رَاکِدٍ لَا یَجْرِی وَ قَائِمٍ لَا یَسْرِی، تُکَرْکِرُهُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ تَمْخُضُهُ الْغَمَامُ الذَّوَارِفُ، إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشى‏» (نهج‌البلاغه، خ211)
منزه است خداوندى که زمین را پس از موج زدن آبهایش نگاه داشت، و آن را پس از رطوبت اطرافش خشک نمود، و آن را براى خلق خود بستر آرام، و فرش گسترده قرار داد، آن هم روى دریاى عمیق ساکنى که بى جریان است، و ایستاده و بى حرکت مى باشد، که بادهاى سخت آن را زیر و رو و این سو و آن سو مى کند، و ابرهاى پر باران آن را به جنبش مى آورد، «همانا در این آثار براى اهل خشیت عبرت و پند است». (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نقد ِ یلدا + دوشنبه 97 دی 3 - 6:20 صبح

معلّم خواسته بود
انشا درباره شب یلدا
نوشت و به مدرسه برد

خوشحال به خانه بازگشت
در کلاس خوانده
معلّم لذّت برده
زنگ تفریح به دفتر معلّمان فراخوانده
می‌گفت یک بار هم در حضور تمام معلّم‌ها و مدیر و مسئولین مدرسه قرائت کرده
این انشا را:

خیلی خوشحال بود
احساس غرور می‌کرد
تأثیرگذار توصیف کرد
نقدی پر جرأت
و با جسارت

من این را دوست دارم
این‌که انسانی بتواند بر حق ایستادگی کند
نترسد و ملاحظه نکند
اگر فهمید راه درست چیست
بی‌پروا آن را بیان نماید

خدا را شکر کردم
از این‌که توانستم فرزندم را منتقد تربیت کنم!

قال امیرالمؤمنین (ع): «أَیُّهَا النَّاسُ، لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ، فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِیرٌ وَ جُوعُهَا طَوِیلٌ.» (نهج‌البلاغه، خ201)
اى مردم، در راه هدایت از کمى اهل آن وحشت نکنید، که مردم بر سر سفره اى گرد آمده اند که زمان سیرى آن اندک، و مدّت گرسنگى آن طولانى است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - انشا 12 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نواقص العقول 6 + دوشنبه 97 دی 3 - 5:0 صبح

زن‌ها با مردها متفاوت‌اند
شک دارید؟
قطعاً مختلف‌اند
ولی آیا این اختلاف به معنای تحقیر یکی و تعزیز دیگری‌ست؟
خداوند عادل است
قطعاً چنین نیست
به معنای این است که یکی چونان بولدوزر باید کوه را بکند و خانه بسازد
و دیگری چونان پورشه‌ای باید خانواده را در مسیر درست هدایت نماید
حمایت و حفاظت
حالا بولدوزر عزیز شده و پورشه حقیر؟

قیمت‌شان که مساوی‌ست
اما اولی این قیمت را به خاطر تیرآهن‌ها و بدنه فولادی ده و بیست سانتی می‌دهد
دومی به خاطر ظاهر شکیل و زیبا و موتور خوش‌صدا و سریع و پرشتاب
یک پولی داشتیم
در اولی خرج استحکام کردیم و قدرت
در دومی خرج زیبایی و ظرافت
حالا می‌شود قضاوت کرد و اولی را بهتر از دومی توصیف نمود؟
اگر کارشناسان معروف خودرو
همین سه تا انگلیسی که در «تور بزرگ» می‌آیند و تلویزیون نشان‌شان می‌دهد
اگر بگویند قدرت پورشه نصف بولدوزر است
ناراحت می‌شویم؟
می‌گوییم با عقل جور در نمی‌آید که کارخانه، یک خودرو را از دیگری قوی‌تر ساخته باشد؟
خب بعدش هم
می‌تواند بگوید سرعت بولدوزر نصف پورشه است
باز هم باید ناراحت شویم؟

نه برادرم
قصه این نیست
قصه این است که انسان از حضور در دنیا راضی نیست
از دین‌داری راضی نیست
این حرف‌ها از این روست
به این جهت که دنیاپرستی حاکم شده
تقوا کم شده
بشر به دنبال هوای نفس افتاده
می‌‌خواهد از اتوریته خدا بگریزد
و دنبال راهی برای شیطنت است
و این برای انسان خسرانی آشکار است:
«والعصر، إن الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»

همه در خسرانیم
چه زن و چه مرد
و خداوند
تفاوتی میان ارزشگذاری زن و مرد قرار نمی‌دهد
و علی (ع)
حجّت و ولی از جانب همان خدایی‌ست
که بارها در کلام خود فرمود:
«إنّی لَا أضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أنثَى» (آل عمران:195)
یقیناً من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را از مرد یا زن تباه نمی کنم.

در پناه خدا


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نواقص العقول 5 + شنبه 97 دی 1 - 5:0 صبح

نامه را این‌طور ببینید
قیامی صورت گرفته که زنی پرچمدار آن بوده
یک حرکت اجتماعی
یک ولی
دارد
به یک ولی آینده نامه می‌نویسد
علی (ع) که امروز خلیفه رسمی مسلمین است
تمام بلاد اسلامی را تحت کنترل دارد
برای کسی می‌نویسد که قرار است پس از او ولایت جامعه را بر عهده بگیرد
سرپرستی کند
خلیفه باشد
از این منظر بنگرید
این‌جا نواقص العقول به چه معناست؟

نه این‌که این مطلب و تحلیل از حقیر باشد
این را در کلام بزرگان یافتم
اساتید
در اینترنت هم جستجو کنید پاسخ هست

خوب دقت بفرمایید
خداوند توانایی‌های یکسان به همه نداده است
نژادهای بشر مختلف است
زن و مرد متفاوت‌اند
حتی در میان یک قوم و قبیله هم
یک خانواده حتی
برادرها با هم تفاوت‌های عجیب و غریب دارند گاهی
در توانایی‌ها
اصلاً گاهی خدا یک انسان را فلج وارد این دنیا می‌کند
یا یکی به جرم گناه پدر و مادرش
حرامزاده متولّد می‌شود
و از خیلی حقوق مربوط به سرپرستی و ولایت اجتماعی و فقهی محروم می‌گردد
آیا این‌ها ظلم است؟!

این بحث بارها در تاریخ مطرح شده
نخستین بار نیست
یک جستجوی ساده شما را به سیل پاسخ‌ها می‌رساند
بزرگان از فقها و علما
اعاظم
پاسخ داده‌اند

من ساده‌ترین را عرض می‌کنم
آن‌چه آموخته‌ام
و گرنه که چیزی از جانب خود برای بیان ندارم

وقتی هزاران انسان در حال مسابقه دادن هستند
در دنیا
برای امتحان
پیشرفت هر کدام از جایی که هستند محاسبه می‌گردد
نه از یک مبنای واحد خیالی
انسان بما هو انسان
از جایی که واقعاً شروع می‌کنند
کسی که از نقطه آغاز خود سه قدم پیش برود
جلوتر از کسی‌ست که از نقطه‌ای پیش‌تر
فقط یک قدم جلو آمده
خداوند در حساب و کتاب دقیق است
برای فلج، ضریب در محاسبه اعمال قرار می‌دهد
فقیری که تنها نان خود را صدقه می‌دهد
مساوی نیست با ثروتمندی که صد نان صدقه داده
حساب و کتاب نسبی‌ست
فقیر صد در صد موجودی خود را صدقه داده
ثروتمند چطور؟
فقط یک صدم درصد
این است که وقتی به ادعیه بزرگان می‌نگریم
معصومین (ع)
می‌بینیم چقدر خود را در برابر پروردگار گناهکار معرفی می‌کنند
و درخواست بخشش دارند
زیرا نعمت‌های فراوان و بی‌شمار خداوند را می‌بینند
آن‌چه به آنان عطا شده
و حس می‌کنند بیشتر از سایر مردم بدهکار هستند
و وظیفه‌ای بیشتر دارند

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
لیبرالیزم ِ کافی شاپ + جمعه 97 آذر 30 - 5:0 صبح

درباره کافی‌شاپ نوشته بودم
چندی پیش
در این‌جا
کاملاً متأثر از آن‌چه جریان دارد
در کشور خودمان

اما
دیروز دیدم کتابی منتشر شده است
خبرش را خواندم
سه روز دیگر قرار است عرضه شود
با این عنوان:

آن‌چه کافه‌ها برای لیبرالیزم انجام دادند!

توضیح کتاب:
کافه‌ها نهادهای اجتماعی ضروری‌ای برای مدرن‌سازی سیاسی بودند؛ گذرگاه‌هایی کافه‌ای برای خروج از جامعه قبیله‌ای و ورود به جهان بین‌الملل.

کتاب دیگری قبلاً توسط دانشگاه نیویورک منتشر شده
حدود شش‌ماه پیش
با عنوان:

چگونه کافه‌ها فرهنگ یهودی مدرن را پدید آوردند؟

هر دوی این کتاب‌ها
مبتنی بر نظریه هابرماس
جامعه‌شناس و فیلسوف آلمانی
معتقدند که کافه‌های قرن هفده و هجده
از ارکان پایه‌گذاری تفکر لیبرالیزم بودند
دموکراسی در خیابان‌ها ساخته نشد
بلکه در میان بشقاب‌ها و لیوان‌ها
در کافه‌ها پدید آمد!

و در ادامه:

سرمایه‌گذاری در کافه
برای یهودیان
چیزی بیشتر از یک تجارت بود
بلکه
یک سرمایه‌گذاری اجتماعی
در سراسر اروپای قرن نوزدهم
و اوایل قرن بیستم
کافه‌ها فضای سومی بودند
نه کاملاً عمومی
نه کاملاً خصوصی
مکانی برای فرار
جایی که معمولاً نام تو را نمی‌دانند
ولی به کلام تو گوش فرا می‌دهند!

معرفی کتاب با این جمله به پایان می‌رسد:
کافه‌ها هنوز به عنوان نخستین رکن از ارکان پلورالیزم باقی مانده‌اند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 90 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
یلدای تاریخ گذشته + پنج شنبه 97 آذر 29 - 5:0 صبح

اول سید احمد
بعد سیده مریم
هر کدام همین سؤال:
«فردا مدرسه جشن یلدا داریم، چی ببریم؟»

اول برای سید احمد
بعد هم برای مریم
هر کدام حدود نیم ساعت
توضیح دادم و حرف زدم

من یه سؤال دارم:
ما چرا جشن می‌گیریم؟
نه ما فقط
همه دنیا
مردم اصلاً
انسان‌ها
چرا جشن می‌گیرند
جشن برای چیست؟

خوش باشند؟!
اگر برای خوش‌گذرانی‌ست
خب چرا یک روز خاص
چرا هر وقت که دلشان می‌خواهد نه؟!

خوب گوش کن!
همه انسان‌ها
همه تمدن‌ها
همه جوامع
جشن می‌گیرند تا ارزش‌های خود را منتقل کنند
چیزهایی را که برای‌شان مهم است
یعنی چی؟!

فکر کن من کشاورز بودم
صدها سال پیش
قبل از این که تقویم باشد و محاسبات نجومی امروزی
می‌خواستم دانه بکارم
و باید در بهار این کار را می‌کردم
امسال چه بکارم؟
پنج تا کاسه بر می‌داشتم
در یکی عدس
در یکی نخود
در یکی لوبیا
در یکی گندم
مثلاً در آخری هم جو می‌ریختم
یکی دو هفته بماند
کدام بیشتر سبز شده و بهتر رشد کرده؟
آها، عدس
پس آب و هوای امسال با عدس سازگارتر است
امسال عدس می‌کارم



خب باید این امر مهم را به فرزندانم یاد دهم
که به موقع بکارند
که بهترین را بکارند
که بیشترین محصول را به دست آورند

تو اسم هم‌کلاسی‌های اول دبستانت یادت هست؟!
نیست
انسان فراموش می‌کند
بچه‌های من هم فراموش می‌کنند به موقع بکارند
وقت کاشت را
پس چه کنم؟
طعم زیبایی به آن می‌دهم
خاطره می‌سازم
خاطره‌هایی لذّت‌بخش
طعمی به یاد ماندنی

عید نوروز پدید آمد
پول می‌دهم تا حالش را ببری
لذّتی که یادت نمی‌رود
هر سال که می‌شود منتظری
کی نوروز می‌شود تا سبزی پلو و ماهی بخوری
عیدی بگیری
مهمانی بروی
آجیل و هزار جور شیرینی جذّاب
چرا؟!
از ذهنت نرود!

جشن، ابزار هدایت است
هدایت اجتماعی
جامعه این‌طور امتداد خود را مشخص می‌کند
مسیری که می‌خواهد برود را
روشن می‌کند و پیشاپیش ترسیم می‌نماید

جشن در همه اقوام و ملل بوده
حتی در تاریک‌ترین اعماق جنگل‌های آمازون
اما این را
این ابزار را
برای انتقال ارزش‌های مهم به کار می‌گرفتند
جایی که بقای‌شان به آن وابسته بوده

حالا
می‌بینی که هر سال
ما تولّد پیامبر (ص) را جشن می‌گیریم
کیک هم می‌خریم
چرا؟!
انسانی که 1400 سال پیش به دنیا آمده
63 سال بعد هم از دنیا رفته
امروز چرا؟!
زیرا به زندگی ما بسته است
به حیات و ممات‌مان
اگر یادمان برود گمراه می‌شویم
خدا را فراموش می‌کنیم
احکام هدایت و رستگاری را
بدبخت می‌شویم و پس از مرگ بیچاره
دست‌مان خالی
اگر یادمان باشد، امیدی هست
که ابدی در بهشت بمانیم
زیرا ما فانی نیستیم
ما جاودانه و ابدی خلق شده‌ایم

اما یلدا
ما بلندترین روز سال را جشن نگرفتیم
اول تیر
اول تابستان
بلایی هم سرمان نیامد
حالا بلندترین شب سال را بگیریم؟!
چه منفعتی برای‌مان دارد؟!

در گذشته داشته
پیرمردی بوده
بزرگ دهکده
کشاورز و دامدار
اول زمستان مهم است
پیغام فرستاده: همه روستا را جمع کنید
برای این‌که بیایند هم
حسابی دستور داده پذیرایی کنند
دور هم
تا جمع شوند:
ببینید فرزندان من!
امشب طولانی‌ترین شب سال است
سرما می‌آید
برف
بوران
دام‌ها در خطر هستند
از فردا صبح شروع کنید به پوشاندن طویله‌ها
اصطبل‌ها
سقف خانه‌ها را مرمّت کنید
لباس‌های گرم آماده کنید
لحاف و تشک‌های زمستانی را از گنجه‌ها
پستوها
انبارها را آماده کنید
وارد سخت‌ترین روزهای سال می‌شویم

تا یادشان نرود
تا فراموش نکنند
تا هر سال خودبه‌خود به یاد بیاورند
آن را جذّاب کرده
قصه‌هایی از گذشته گفته
از سال‌های سخت برفی قبل
آن روزها بخاری و گاز مثل امروز که نبوده
زمستان واقعاً می‌کشت
هر سال قربانی می‌گرفت
یلدا یک خاطره‌سازی بود
جشنی برای حفظ انسان‌ها
ناگهان وسط برف گیر نکنند!

اما امروز
تاریخ آن گذشته
کاربردی که ندارد
پس چرا هنوز جشن یلدا باقی مانده؟!

نمانده بود
کم‌رنگ شده بود
برای چند دهه
ما نوروز و یلدای کم‌رنگی داشتیم
چه شد که پررنگ شد؟!

دشمن
رسانه
آمریکا و انگلیس شبکه‌های رادیویی
و بعد ماهواره‌ای
که چه؟!
فکر کردند و دیدند اسلام قدرت گرفته
جمهوری اسلامی قوی شده
بررسی و تحقیق
جشن‌های دینی زیاد شده
ارزش‌های اسلامی را به نسل‌های بعد منتقل کرده
این‌طور که نمی‌شود
این‌طور نمی‌شود یک ملّت را گمراه کرد
باید کم‌رنگ شود
چه؟!
فرهنگ دینی
تا به نسل‌های بعد منتقل نشود
تا یادشان برود
تا تغییر کند

رادیوهای آمریکایی و ماهواره‌های انگلیسی
و رادیوهای انگلیسی و ماهواره‌های آمریکایی
رسماً
هر سال نوروز گرفتند و یلدا
تبلیغ کردند و تشویق
چطور؟!
سلبریتی‌های‌شان را آوردند
لخت جلوی دوربین
جذّاب کردند تا منحرف کنند
داخل چه شد؟!

صداوسیمای ما هم اشتباه کرد
فکر نادرست:
مردم‌مان دارند آن‌ها را می‌بینند
فقط به خاطر یلدا و نوروز
برهنگی و فساد و عرق‌خوری را
خب خودمان بگیریم
تا آن‌ها را نبینند
این شد که دستوری عمل کردند
نوروز و یلدا را تا توانستند پررنگ کردند
آب به آسیاب دشمن
هدفی که غرب تلاش می‌کرد با زحمت برسد
با هزینه
پول خرج کند
با پول بیت‌المال
خودمان به انجام رساندیم
امروز هم که می‌بینی
حتی در مدرسه هم یلدا و نوروز می‌گیریم!

چه خوب، نه؟!
غرب همیشه تلاش کرده همین‌طور پیش برود
آدم‌ها را با پول خودشان نابود کند
نیاز نباشد از جیب بدهد
مفت و رایگان نابود می‌سازد
بدون خرج و مخارج!

حالا به من بگو
خاطره‌ای که از تولد پیامبر (ص) داری
مقایسه‌ای
با خاطره‌ات از یلدا
من می‌گویم
تولّد پیامبر (ص) در ذهن تو
تا می‌شنوی
این را می‌آورد:
به زور برویم در نمازخانه
بوی گند جوراب‌های بدبو
یک ساعت باید تحمّل کنی
می‌خواهی بالا بیاوری
چند دانش‌آموز هم به زور تئاتر بازی می‌کنند
بی‌مزه و حوصله‌سربر
بعد هم سخنرانی
هر لحظه منتظری تمام شود و فرار کنی
حداقل از این گرمای دم‌کرده
شیرینی خشکی هم که می‌دهند
در گلویت گیر می‌کند
به زور پایین می‌دهی
با عطر پایی که همه نفست را فرا گرفته!

اما یلدا
هم‌کلاسی‌ها لباس‌های محلّی می‌پوشند
رنگ‌وارنگ
آجیل و شیرینی و انواع خوردنی‌ها
تزئین و سفره و دور هم
آن هم در کلاس خودمان
با معلّم
نه سخنرانی و نه برنامه‌های ملال‌آور
خوش هستیم و می‌خندیم

ببین فرزندم!
این دو خاطره را در ذهنت مرور کن
کدام می‌ماند
و کدام می‌رود؟
پنجاه سال بعد
به نظرت فرزندان تو و فرزندان آن‌ها
کدام ارزش‌ها را از ما به ارث می‌برند؟!



این‌ها را به هر دوی‌شان گفتم
جداجدا:
از من مخواه تو را به مسیر نادرست هدایت کنم
با همکاری در جشن نوروز و یلدا
هر دو به ظاهر پذیرفتند
اما اولی
رفت تخمه آفتابگردان خرید و برد مدرسه
دومی
چیزی با خود نبرد
به جای آن
یک انشا نوشت
نوشت تا ببرد در مدرسه بخواند
درباره یلدایی که تاریخ آن دیگر گذشته!

قال الأمیر (ع): «بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً [صلی الله علیه وآله] رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِیِّینَ مِیثَاقُهُ، مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ کَرِیماً مِیلَادُهُ، وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ... فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ... خَلَّفَ فِیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِیَاءُ فِی أُمَمِهَا إِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلًا بِغَیْرِ طَرِیقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ.» (نهج‌البلاغه، خ1)
خداوند محمّد رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله را براى به انجام رساندن وعده اش، و به پایان بردن مقام نبوت مبعوث کرد، در حالى که قبولى رسالت او را از تمام انبیا گرفته بود، نشانه هایش روشن، و میلادش با عزت و کرامت بود. در آن روزگار اهل زمین مللى پراکنده، داراى خواسته هایى متفاوت، و روشهایى مختلف بودند... چنین مردمى را به وسیله پیامبر از گمراهى به هدایت رساند... آن حضرت (به وقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبیاء گذشته در امت خود به ودیعت نهادند در میان شما به ودیعت نهاد، که پیامبران امتها را بدون راه روشن، و نشانه پا برجا، سر گردان و رها نگذاشتند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - فرهنگ 90 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نواقص العقول 4 + چهارشنبه 97 آذر 28 - 5:0 صبح

یعنی فهم درست روایت
آیا منظور این است که در خرید فرش خانه مشورت نکنید
رنگ و طرح پرده
آیا حضرت حسن (ع) نامه دریافت کرده در امور زندگی شخصی خود؟!
یعنی مولا (ع) درباره مسائل کوچک زندگی دارد نصیحت می‌فرماید
یا جنگ جمل رخ داده
یک زن شده پرچمدار یک سپاه
علیه موجودیت یک نظام اسلامی قیام کرده
و این نامه بعد از آن حادثه است
آیا موضوع ِ مشورت، مطلق است
در هر چیزی؟
آیا ناقص العقل بودن به معنای نصف مرد بودن زن است؟
یا توجه دادن به تفاوت‌هاست
تفاوت‌هایی که مبنای ارزش‌گذاری نیست
زیرا همین امامی که این مطلب را فرموده
قرآن نیز برای ما خوانده:
«إنّ اکرمکم عند الله أتقاکم» (حجرات:13)

آیا نقص زنان در عقل
درباره تربیت فرزند هم هست؟
آیا آن‌ها در تربیت فرزند هم عقلشان نصف مردان است
یا برعکس
چه بسا در تربیت فرزند چند برابر مردان دانا باشند
فهیم‌تر
داناتر و آگاه‌تر

بحث سر چه بوده است؟
این علم درایه است
این علمی‌ست که آن آقا ندارد
و به خطا افتاده
البته حبّ و بغض‌های شخصی هم دارد
از رفتارش در سنوات اخیر هویداست
من پیگیر بوده‌ام
هم بعضی نوشته‌های ایشان را
و هم سخنرانی و مناظرات
با دقت توجه کردم
گاهی کینه‌توزی از لابه‌لای استدلالات ناقصش موج می‌زند و بیرون می‌تراود

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نواقص العقول 3 + دوشنبه 97 آذر 26 - 5:0 صبح

وقتی هزاران داده و اطلاعاتی در جهان هست که ما از آن بی‌اطلاعیم
و مبناءً قادر نیستیم مطلع باشیم
به دلیل این‌که احاطه به عوالم دیگر نداریم
پس این‌که به عقل خود در برابر نقل اعتماد کنیم
و نقل را با عقل زمین بزنیم
به صرف این‌که این حرفی که معصوم گفته با عقل ما جور در نمی‌آید
این نهایت سادگی و جهالت است
این نهایت نفهمی‌ست
ما نه می‌دانیم از کجا آمده‌ایم
و نه می‌دانیم به کجا می‌رویم
و نه می‌دانیم اصلاً کجا هستیم
ما قادر نیستیم خورشید را از زمین دور کنیم
اگر زمین به آن نزدیک شود و ذوب گردد
نه می‌توانیم سوراخ لایه اوزن را ببندیم
اگر تشعشعات مرگ‌بار خورشید از آن وارد گردد
ما نمی‌توانیم یک شهاب‌سنگ را از سیاره خود دور سازیم
ما در این عالم به این بزرگی
حتی نمی‌دانیم در لایه‌های زیرین فلان سیاره منظومه خودمان حیات هست؟
چه برسد به کهکشان‌های دیگر
حالا ما چطور می‌توانیم صلاح و صواب دنیا را تشخیص دهیم
چطور می‌توانیم انسان‌ها را دسته‌بندی کرده
راه هدایت هر یک را بیان نماییم
آیا همه مردم دنیا مثل هم هستند و یک مسیر برای رسیدن به رستگاری دارند؟
آیا آن‌هایی که قدشان زیر 180 است
همان تکلیفی را دارند که صخره‌نوردهای بالای 180 دارند؟

این ظلم است
خداوند از همه بشر یک تکلیف نخواسته است
«لا یکلف الله نفساً الا وسعها» (بقره:286)
معصومین این اخبار را به ما رسانده‌اند
ما به آن‌ها اعتماد داریم
آیات الهی آن‌ها را تأیید کرده‌اند
و ما به یقین رسیده‌ایم که آن‌ها تنها راه دستیابی ما به حقیقت‌اند
حالا
وقتی آن‌ها به تفاوت‌های انسان‌ها اشاره می‌کنند
تفاوت‌های میان زن و مرد
ما به گفته‌هایشان اعتماد می‌کنیم
این‌که مردها را بفرستیم به جنگ
زن‌ها را نگه داریم برای تربیت فرزند

وقتی می‌گویند با زن‌ها مشورت نکنید
در چه اموری؟
این‌جا می‌رسیم به همان شاخص دوم که عرض کردم

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   56   57   58   59   60   >>   >

دوشنبه 04 شهریور 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش روحانیت هنر بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X