سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خداوند رحمت کند مؤمنی را که سخن گوید و غنیمت یابد یا خاموش باشد و سلامت ماند . من برایتان قیل و قال و تباه کردن مال و فراوانی سؤال را بد می دارم . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مسأله شناخت 2 + یکشنبه 99 مرداد 26 - 4:0 صبح

این ماهیت سه وعاء و سه فضا برای خود دارد
گاهی در نفس الأمر است
آن‌جایی که واقعاً هست و همیشه بوده
حتی اگر هنوز وجود خارجی پیدا نکرده باشد
افلاطون مدعی بود
مدعی این‌که ماهیت در نفس‌الأمر هست
نام آن را مثال گذاشته بود
نظریه معروف به مُثُل افلاطونی
این‌که
هر ماهیتی به صورت مستقل از وجود
جایی در جهان زندگی می‌کند

حالا اگر موجود شود
در خارج
همین ماهیت وجود خارجی پیدا می‌کند
اگر هم به ذهن بیاید
وجود ذهنی

علم چه می‌شود
علم در اصالت وجود «وحدت عالم و معلوم» بود
«حضور مجرّد لمجرّد»
در اصالت ماهیت
«وحدت دو ماهیت» است
یک ماهیت در ذهن من است
یک ماهیت در خارج از ذهن من
اگر هر دو یکی باشند
پس من علم دارم به واقعیت

حالا وقتی از روش کسب علم سؤال می‌کنیم
اصالت وجودی می‌گوید باید بروی در عالم معنا
در عالم وجود
و نفس مجرّد تو با نفس مجرّد آن واقعیت وحدت پیدا کند
اگر هم واقعیت مادّی بود
بالأخره که یک علّت و فاعل مجرّد دارد
با آن متحد می‌شوی
و چون آن علّت واجد تمام خصوصیات معلول است
پس با معلول هم متحد شده‌ای

پس
اصالت وجود
راه حل عرفانی دارد
برای دستیابی به علم

اما اصالت ماهیت
راه حل ذهنی
می‌گوید هر علمی از علمی دیگر بیرون می‌آید
باید حیوان را بشناسی
ماهیت آن را
ماهیت ناطق را هم که بشناسی
این دو ماهیت را به هم ضمیمه می‌کنی
می‌شود انسان

هر تصوّری وابسته می‌شود به تصوّراتی قبلی
تا برسد به تصوّرات و تصدیقات بدیهی
آن‌هایی که دیگر نیاز به کسب نداشته باشند
نزد هر انسانی حاضر باشند
بالفطره
یا بالغریزه
یا به واسطه شهرت
یا به واسطه مسلّم بودن
کلا می‌شود اقسام بدیهیات که در منطق ذکر شده
تفکر هم می‌شود حرکت از معلومات به سوی مجهولات

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
لوپ ِ علاقه-رفتار + شنبه 99 مرداد 25 - 5:0 صبح

انسان علاقه‌مند می‌شود
به کاری که ممارست داشته باشد
تکرار انس می‌آورد
و علاقه تکرار

چیزی را که دوست داری تکرار می‌کنی
و چیزی که تکرار شود دوست داشته می‌شود
علاقه پیدا می‌شود
یک حلقه بسته
رو به تعالی
پیشرفت
زیاده شدن

کیک هندوانه‌ای درست کرده
چه پرتلاش
شیرینی
هر روز که نه
مهارش کرده‌ام
کنترل شدید
هفته‌ای بیشتر از یکی دو بار نباید بشود
مشتاق است هنوز
بسیار زیاد
هر روز هم زیادتر



اول مرغ یا تخم‌مرغ؟
پارادوکسی که رها نمی‌کند
آیا اول علاقه داریم و بعد مبادرت می‌ورزیم
یا کار که می‌کنیم علاقه‌مند می‌شویم؟

کتب امامُ الاَبرار (ع): «عَوِّدْ نَفْسَکَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَکْرُوهِ وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِی الْحَقِّ» (نهج‌البلاغه، ن31)
خویشتن را بر استقامت در برابر مشکلات عادت ده که استقامت و شکیبایى در راه حق، اخلاق بسیار نیکویى است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تأمین امام جماعت 8 + چهارشنبه 99 مرداد 22 - 5:0 صبح

و پاسخ دادم:

فرازهایی از نامه‌های رسول خدا (ص):
قدم علی النبی (صلی الله علیه و سلم) شداد بن ثمامة فسأله أن یکتب لبنی کعب بن أوس کتابا فکتب لهم و بعث شداد بن ثمامة علی الصلاة و الزکاة (مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ج1، ص246)
 مصعب بن عمیر: بعثه (صلی الله علیه و آله) داعیا و مبلغا إلی المدینة و کتب (صلی الله علیه و آله) إلیه فی إقامة الجمعة (همان، ج1، ص: 44)
 أما بعد فانظر الیوم الذی تجهر فیه الیهود بالزبور لسبتهم، فاجمعوا نساءکم و أبناءکم، فإذا مال النهار عن شطره عند الزوال عن یوم الجمعة فتقربوا إلی الله برکعتین. (همان، ج2، ص692)
 إنی أمرتک علی قومک فحاسبهم بما جری علیه عملک ما أقاموا الصلاة و أعطوا الزکاة، فمن سمع بکتابی هذا ممن جری علیه عملک فلم یطع فلیس له من الله عز و جل معین. و السلام (همان، ج2، ص691)
کتابه (صلی الله علیه و آله) إلی الولاة: ... و أمرهم لیصلوا الصلوات لمواقیتها و إسباغ الوضوء ... و إتمام الرکوع و السجود، و الخشوع بالقراءة بما استیسر من القرآن، وصل کل صلاة فی أرفق الوقت بهم إن تعجیل فتعجیل، و إن تأخیر فتأخیر ... و أن تأخذ من الناس ما علیهم فی أموالهم من الصدقة. (همان، ج2، ص615)

فرازهایی از نامه‌های امیرالمؤمنین (ع) در دوران خلافت ایشان:
واعْلَمْ یَا محمَّدُ بنَ أَبِی بَکْرٍ، أَنِّی قَدْ وَلَّیْتُک أَعْظَمَ أَجْنَادِی فِی نَفْسِی أَهْلَ مِصْرَ ... صَلِّ الصَّلاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا، ولا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ، ولا تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لاشْتِغَالٍ... (مکاتیب الأئمة علیهم السلام، ج1، ص260)
هَذَا ما أمَرَ به عَبدُ اللَّه عَلِیٌّ أمیرالْمُؤْمِنِینَ مَالِک بن الْحَارِثِ الأشْتَرَ فی عَهْدِهِ إلیْه حِینَ وَلَّاهُ مِصْر ... وإِذَا قُمْتَ فِی صَلاتِک لِلنَّاسِ فَلا تَکُونَنَّ مُنَفِّراً، ولا مُضَیِّعاً، فَإِنَّ فِی النَّاسِ مَنْ به الْعِلَّةُ ولَهُ الْحَاجَةُ، وقَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّه صلی الله علیه و آله حِینَ وَجَّهَنِی إلی الْیَمَنِ کَیْفَ أُصَلِّی بِهِمْ؟ فَقَالَ: صَلِّ بِهِمْ کَصَلاةِ أَضْعَفِهِمْ، وکُنْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً. (همان، ص479)
انظرْ یا مُحَمَّدُ، صلاتَکَ کَیفَ تُصلِّیها، فَإنّما أنتَ إمامٌ یَنبَغِی لَکَ أن تُتِمَّها وأن تَحفَظَها بالأرْکانِ، ولا تُخَفّفها، وأن تُصلّیها لِوَقتِها، فإنَّه لیسَ مِن إمامٍ یُصَلّی بِقَومٍ فَیَکونُ فی صَلاتِهِم نَقصٌ إلَّاکانَ إثْمُ ذلِکَ علَیهِ، ولا یُنقِصُ ذلک مِن صَلاتِهِم شَیئا. (همان، ص255)
قال ابن أعْثَم: ثُمَّ بعث علیّ إلی عبد اللَّه بن العبَّاس، و هو عامله علی البصرة، یأمره أن یخرج إلی الموسم فیقیم الحجّ للنَّاس. قال: فدعا عبد اللَّه بن عبَّاس بأبی الأسْوَد الدُّؤلی فاستخلفه علی صلاة البصرة، و دعا بزیاد بن أبیه فجعله علی الخَراج، و تجهَّز عبد اللَّه بن عبَّاس، و خرج إلی الموسم. (همان، ج2، ص129)
کتابه علیه السلام إلی أُمراء البلاد: أمَّا بَعْدُ؛ فَصَلُّوا بالنَّاس الظُّهْرَ حَتَّی تَفِی ءَالشَّمْسُ مِن مَرْبِض الْعَنْزِ، وصَلُّوا بِهِم الْعَصْرَ والشَّمْسُ بَیْضَاءُ حَیَّةٌ فِی عُضْوٍ مِن النَّهَار، حِینَ یُسَارُ فیها فَرْسَخَان، وصَلُّوا بِهِم الْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ الصَّائِمُ، ویَدْفَعُ الْحَاجُّ إلی مِنی، وصَلُّوا بِهِم الْعِشَاءَ حِینَ یَتَوَارَی الشَفَقُ إلی ثُلُث اللَّیْلِ، وصَلُّوا بِهِم الْغَدَاةَ والرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِه، وصَلُّوا بِهِم صَلاةَ أَضْعَفِهِم، ولا تکونُوا فَتَّانِین. (همان، ص313)

از این موارد باز هم هست. من فقط چند مورد را ذکر کردم.
اینکه «والی» و «حاکم» مسئول امامت جماعت و نماز در مسجد است آنقدر مشهود و واضح و مرتکز در جامعه صدر اسلام بوده که حضرت امیر (ع) می‌فرماید وقتی رسول خدا (ص) مرا به یمن فرستاد، پرسیدم که چگونه برایشان نماز بخوانم.
 انتخاب والی برای یک منطقه به معنای نصب وی به عنوان امام جمعه و جماعت و مسجد به صورت هم‌زمان بوده است!
خود حضرت هم به مالک توصیه‌هایی درباره اینکه چطور پیشنماز مردم مصر باشد می‌فرمایند.

نکته: این مطلب آنقدر واضح بوده که دشمنان می‌دانستند اگر ابوبکر نماز را به جای پیامبر (ص) بخواند، خلافت او تثبیت می‌شود! لذا او را پیش انداختند تا پیشنماز شود.
طلحه و زبیر هم هنگام بغی، سر پیشنمازی دعوا کردند، زیرا نزد همه مسلمانان معلوم بود که هر کسی پیشنماز باشد و امامت نماز را داشته باشد، حاکم است و امامت مسلمین را هم دارد.
وقتی نماز به صورت جماعت تشریع شده است (إِنَّمَا جُعِلَ الْجَمَاعَةُ وَ الِاجْتِمَاعُ إِلَی الصَّلَاة - من لایحضر، ج3، ص39) و مسجد برای نماز ساخته شده (قَدْ کَانَ یَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا یُصَلِّی فِی الْمَسْجِدِ مَعَ الْمُسْلِمِین َ إِلَّا مِنْ عِلَّة - همان) چطور می‌شود پذیرفت که انتخاب امام جماعت به مردم واگذار شده باشد؟! و چنین پست و مقام مهمی را به نام «امامت مسجد» یا «امامت جماعت» را خداوند به مردم سپرده باشد؟!

نکته: وقتی که حضرات (ع) درباره وقت نماز توصیه می‌فرمایند، معلوم است که توصیه به پیشنماز است و نه مأموم. در صدر اسلام که نماز در خانه معنا نداشت جز برای بیماران و عاجزان، پس مأموم هم نظری به وقت نماز نداشت و امام مسجد مسئول وقت نماز بوده است. بنابراین تمام روایاتی که درباره وقت نماز به ولاة توصیه می‌کند، دلالت بر حکم بر امامت جماعت آن‌هاست.

نکته: وقتی حضرت (ع) ابن عباس را والی بصره می‌فرمایند، ضمن اینکه او امام صلاة می‌شود حق نصب امام دیگر را هم پیدا می‌کند. چون وقتی عازم حج است، ابوالأسود دولی را جانشین خود به عنوان امام جماعت تعیین می‌کند.

جمع‌بندی: ظاهر آنچه در احادیث و در تواریخ وارد شده این است که ارتکاز مسلمانان در صدر اسلام این بود که امام جماعت «تعیینی» است و نه «تعیّنی» و مردم حقی در انتخاب پیشنماز ندارند.

و دوباره ایراد گرفت که:

با سلام
اگر کمی با تأمل و دقت به روایات وارده نگاه کنیم بیشتر تأکیدات به اقامه نماز و نیز نماز جمعه ذکر شده است ارتباطی به امامت مسجد ندارد . همچنانکه یکی از وظایف ذاتی حاکم شرع اسلامی و یا والی ترویج فرهنگ نماز و اهتمام  ویژه در اقامه آن به معنای عام کلمه است اگر هدف معصومین در اعزام والیان برای نماز بود آن وقت احکامی که برای آنها صادر میشد صرفا برای امامت مسجد بود در صورتی در کنار دیگر تاکیدات برای والیان برای امر  نماز نیز سفارشهایی صورت میگرفت البته فقط نه برای یک مسجد خاص که والی در آن نماز میخواند بلکه کلیه مساجدی که در دایره حاکمیت ایشان قرار داشت
شروطی که برای امامت نماز جماعت برشمرده اند از جمله اسن باشد، افقه باشد و... نشان دهنده این مهم است که با این شرایط و توسط مردم انتخاب شود وگرنه تعیینی بود نیاز به شرایط احراز نداشت چه بسا فردی در یک دوره خاصی انتصاب می شد و در طی همان زمان انتصاب وی در همان مسجد فردی با شرایط ذکر شده (اسن و افقه....) حضور پیدا میکرد آیا در چنین شرایط باید آن فرد دارنده شرایط را کنار بزنیم و بگوییم چون ایشان قبلا منتصب شدند شما علی رغم دا شتن شرایط به ایشان که تمام شرایط را ندارد اقتدا کن
با پیروزی انقلاب اسلامی و حاکمیت احکام اسلامی لازم بود که مسئله مسجد که مهمترین بستر و  پایگاه دینی است فکری برای مدیریت و امامت آن می‌شد و این پایگاه بزرگ و گسترده دینی بدون احکام انتصاب باقی نمیماند (منظور امامت مسجد است نه رسیدگی به امور آن) و بیش از همه بنیانگذار جمهوری اسلامی نسبت به آن بی تفاوت نمیگذشت و حتما یکی از برنامه‌ها را انتصاب امامام مسجد قرار می داد. در صورتی اگر نگاهی به کلیه احکامی که توسط حضرت امام و بعد از ایشان مقام معظم رهبری داشته باشیم حتی یک حکم هم ببه عنوان امام مسجد برای هیچ شخصی صادرنکرده اند. آیا احتمال اینکه در این امر مبنای فقهی نهفته باشد وجود ندارد؟
البته بحث در این خصوص نیاز به واکاوی و تحقیق گسترده و تخصصی دارد ولی آنچه از فحوای روایات و احادیث بر می‌آید به نظر این حقیر دلالت بر تعینی بودن امامت مسجد دارد و نه تعیینی.


این‌جا دیگر بحث را ترک کرده و پاسخی ندادم. زیرا دیدم تبدیل شده است به یک نظر سلیقه‌ای. وقتی روایات را آن‌طور که خودمان تشخیص دهیم معنا کنیم؛ «به نظر این حقیر دلالت بر…» این دیگر می‌رود در دایره اجتهاد و از گفتگو خارج می‌شود. بنابراین هر کسی باید سر درس خود نظر خود را بیان کند و قادر نخواهد بود مباحثه نماید. و گرنه ادله را باید با دلیل پاسخ داد، زیرا «نظر شخصی» نمی‌تواند مبنای گفتگو قرار بگیرد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مسأله شناخت 1 + یکشنبه 99 مرداد 19 - 7:0 صبح

در کتاب درسی علوم هفتم(به پیوست) در فصل اول سعی شده است که دانش آموز را با روش علمی و مراحل آن آشنا کند. در راهنمای معلم به طور خلاصه آورده شده است که:
ارسطو و پیروانش برای کشف واقعیات، استدلال قیاسی را به کار برده اند. فرانسیس بیکن، شیوه? دیگری به نام استدلال استقرایی را مطرح کرده است. دانشمندان با ترکیب مهم ترین جنبه های دو روش قیاسی و استقرایی یعنی تلفیق تفکر و تجربه، روش جدیدی را به نام روش علمی معرفی کرده اند.
روش علمی دارای مراحل زیر است:
1- احساس مشکل یا مسئله
2- تعیین یا تعریف مسئله
3-پیشنهاد راه حل برای حل مسئله(صورتبندی فرضیه)
4-آزمون فرضیه
5-نتیجه گیری

دو سوال داشتم:
نخست اینکه تا جایی که می دانم  با آزمایش کردن(در شماره ی 4) نه می توان یک فرضیه را تایید کرد و نه می توان آن را رد کرد. بنابرین چگونه می توان به صحت یک فرضیه پی برد؟ شهید مطهری در کتاب شناخت در بحث معیار شناخت می فرمایند که معیار شناخت، شناخت است.  در واقع معیار هر شناختی، شناختی دیگر است تا بدانجا که به شناختی برسیم که معیار ندارد که در واقع همان اصولی می شود که فرض می کنیم.
در این شرایط اگر معیار شناخت را شناخت فرض کنیم،‌ آنگاه نقش آزمایش در روش علمی چه خواهد بود؟

سوال دوم اینکه اگربخواهیم به عنوان یک معلم، روش علمی را به دانش آموزان کلاس هفتم بیاموزیم، چه راهکاری پیشنهاد می دهید؟


هزاران مکتبی که در شرق و غرب پدید آمده
این‌همه نظریه متفاوت
همه بحث‌ها
همه دعواها
همه سر «شناخت» است
معرفت‌شناسی
این‌که علم چیست
و
چگونه حاصل می‌شود

پوزیتویسیم
تجربه‌گرایی
عرفان
فلسفه اصالت ماهیت
اصالت وجود
همه و همه
تفاوت اصلی‌شان
در روش شناخت است
در
متدی که ارائه می‌کنند

علامه طباطبایی ره
قائل به اصالت وجود است
حکمت متعالیه
با برداشت خاصی که خود دارد
از صدرا
«واقع» را «وجود» می‌داند
هستی
پس
اگر قرار باشد من به واقع علم پیدا کنم
یعنی
من که هستی هستم
به
واقع که هستی است
تنها یک راه وجود دارد
این‌که
من و واقع با هم متحد شویم
یکی باشیم
می‌شود «اتحاد عقل و عاقل و معقول»
مرحله یازده از کتاب نهایةالحکمة

شهید مطهری اما
علی‌رغم این‌که اصالت وجودی‌ست
در مباحث نظری
روش اصالت ماهیتی‌ها را توضیح می‌دهد
در بحث شناخت
یعنی منطق صوری یا ارسطویی

اصالت ماهیت
واقع را «ماهیت» می‌داند
یعنی
آن‌چه در جواب «چیستی» پاسخ می‌دهیم
آن چیست؟
آن حیوان ناطق است
این چیست؟
این جسم ذوابعاد ثلاثه است
ماهیت را اصل می‌داند
یعنی
وجود آمده و روی ماهیت نشسته
ولی
اصل واقعیت همان ماهیت شیء است

به عبارت ابن سینا:
خدا زردآلو را که زردآلو نمی‌کند
ماهیت زردآلو بوده
خداوند به زردآلو هستی می‌بخشد
و زردآلو هست می‌شود
و تمام آثار زردآلویی خود را بروز می‌دهد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بدون ِ علاقه + شنبه 99 مرداد 18 - 5:0 صبح

دوست ندارد دیگر
زور که نیست
هنر را اساساً دوست ندارد
بیگانه است
با تمام روح و روانش
گوشت و پوست و خونش

تلاش که کردم
نه این‌که نکرده باشم
شاید حتی بیشتر از باقی فرزندانم
آن‌ها دوست داشتند
خودشان می‌رفتند
نقاشی بکشند
خیاطی کنند
گلدوزی حتی
شماره‌دوزی و گوبلن‌دوزی
خطاطی و خوش‌نویسی
ماکت‌سازی و کاردستی‌های مقوایی
سیداحمد اما
همیشه فقط تحت فشار عمل کرده
خودش میل و اشتیاق نداشته



معلم که خواست
گریز نداشت
درس و مشق است
راه فرار ندارد
جامدادی ساخت
اما چطور؟
با چه دقتی؟
با چه شیوه و مهارتی؟

علاقه که نباشد این می‌شود
رفع تکلیف فقط
رهایی از وظیفه
به «هنر» نمی‌کشد
نمی‌رسد یعنی
هنر به روح و روان بسته است
بدون علاقه میسر نیست

چه ضرورتی؟
اصلاً چه ضرورتی دارد؟
مگر همه باید مثل هم باشند؟
همه انسان‌ها؟
همه باید «هنر» را دوست بدارند؟
بدون هنر نمی‌شود؟
باید دید میل خودش به چیست
اشتیاق و علاقه‌اش
چه می‌خواهد بشود

سیداحمد می‌خواهد پلیس شود
جدی این را می‌خواهد
خیلی اساسی
محکم و استوار

چرا باید کودکان را به چیزی که نمی‌خواهند وابداریم؟!
به ریاضی و فیزیک و پزشکی و رایانه و دانشگاه کلاً
وقتی طالب دیگری‌اند؟!

کتب ابوالعترة (ع): «مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ فَلَا تُکْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَ مَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلَا تَأْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً، وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْت.» (نهج‌البلاغه، ن22)
به خاطر آنچه از دنیا به دست آورده اى زیاد خوشحال نباش و آنچه را از دنیا از دست داده اى بر آن تأسف نخور و جزع نکن; تمام همّت خود را به آنچه بعد از مرگ و پایان زندگى است متوجه ساز. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - هنر 24 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تأمین امام جماعت 7 + چهارشنبه 99 مرداد 15 - 5:0 صبح

نتیجه گیری
ما اگر بخواهیم مسجد رونق بگیرد، باید:

1. به سمت آزادی و استقلال آن برویم.
2. از طریق رأی‌گیری، مسجد را به تک‌تک مردم منطقه گره بزنیم.
3. مسجد را آن‌چنان فرزندشان کنیم، تا مردم احساس مالکیت و وابستگی به آن داشته باشند.
4. چارچوب و قوانین دقیق بنویسم تا متخلّفین را «پس از تخلّف» مجازات کنیم.
5. پول را از مناسبات مسجد حذف کنیم، تا از همه دعواها جلو گرفته باشیم.
6. اجازه دهیم مراجع تقلید و نهادهای حوزه علمیه بهترین‌های خود را امام جماعت مسجد معرفی کنند، با درخواست مردم و بر اساس ضوابطی منظّم.
7. مسجد را مأمن قرار دهیم؛ مظلومی که در آن معتکف شد و متحصّن، از مصونیت قضایی برخوردار باشد. آن‌که حرفی برای گفتن دارد، در مسجد ابا نکند که بگوید. تظلّم کند و حرف خود را برساند. اصلاً مسجد باید جایی باشد که هر کسی اعتراضی به عملکرد یک مسئول مملکت دارد بیاید و اعتراض کند. چرا برود در خیابان و شیشه‌ها را بشکند؟! اما ضوابطی هست که پس از شنیده شدن حرفش، صحّت کلامش پی‌گیری شود.
8. مردم پیوسته باید نظرسنجی شفاهی و کتبی داشته باشند، روحانی و امام جماعت را بسنجند، گزارش شود و منابع تعیین‌کننده آن فرد بخوانند و بدانند. مکانیزم‌های نظارتی و پایشهای پیوسته محسوس و نامحسوس.
9. ما پولی را که امروز به مسجد می‌دهیم خرج دستگاه نظارتی آن می‌کنیم. در مقابل مسجد را رها می‌کنیم و به آغوش مردم می‌افکنیم. اگر مردم یک منطقه قدرت تأمین نداشتند، از مسجدها بکاهیم. معلوم است منطقه زیاد کوچک است و مساجد زیاد به هم نزدیک. مساجد اضافه باید جمع شود. گاهی یک مسجد می‌تواند وسعت بیشتری را پوشش دهد.
10. بزرگان به مسجد باز گردند. امروز رفته‌اند. پیشنمازی تحقیرآمیز شده. می‌گویند حکماً سواد حوزوی کافی نداشته، در قم نخواسته‌اندش! اگر مردم را مسلّط بر مسجد کنیم، خودشان می‌روند و بزرگان را می‌آورند. عزّت پیدا می‌کند امام جماعت. زیرا مردم خواسته‌اند که آمده است. مردم هم به وعظ او دل می‌دهند.
11. تشکیلات حوزه باید به «تشکیلات روحانیت» بدل گردد. این در درازمدت لازم است. مسجد بخشی از نهاد روحانیت است. بخشی از تکلیف آن. روحانیت وظایف زیادی داشته و دارد، در طول تاریخ. مرجعیّت گسترده‌تر از یک مدرسه علمیه است. نمودار را ببینید، روحانیت در گذشته این وظایف را بر عهده داشت:
 


14 رمضان المبارک سنه 1440 هـ ق

یکی از اعضای آن گروه دید و نقد کرد:

با سلام و احترام
تک نگاشت در خصوص تأمین معیشت امامان جماعت و مبلغین مستقر مورد مطالعه قرار دادم
کاری ارزشمند و درخور توجه است . در همین ارتباط چند نکته جهت تبیین بیشتر موضوع جهت عنایت دوستان ایفاد میگردد.
ایشان فرمودند در نخستین شیوه برای تعیین امام جماعت، تعیین حاکم و والی برای هر منطقه بود ایا این به معنای ارجحیت و اولویت بعد سیاسی والی بر دیگر ابعاد  است . یکی از کارهای والی اقامه نماز جماعت  به معنای اخص کلمه بود و یا امامت مسجد به معنای اعم آن؟
به نظر میرسد  اعزام مجتهد مقیم در تفکر شیعی در درجه نخست  برای پاسخگویی به احکام و مسائل مبتلابه امور مسلمین بوده است و  برای امامی مسجد نبود زیرا امامت مسجد امری تعینی است  و نه تعینی هرچند با حضور مجتهد مقیم خود بخود امامت جماعت نیز برای ایشان مهیا می شد
این جمله در تک نگاشت فکر کنم صحیح نباشد: « به این ترتیب حکومت رأساً امام جماعت را نصب میکند» بنده علی رغم پیگیری زیاد در خصوص یافتن سندی مبنی بر اینکه چه توسط پیامبر گرامی اسلام و چه توسط حضرت امام  (ره) و مقام معظم رهبری و مراجع حکمی برای شخصی به عنوان امام جماعت  و یا امام مسجدی صادر شده باشد ندیده ام اگر دوستان در این خصوص سند و اطلاعی دارند ما را راهنمایی کنند بلکه آنچه در اولین حکم حضرت امام برای آقای مهدوی کنی صادر شد رسیدگی به امور مساجد است نه امام جماعتی زیرا همانطوری که در بالا اشاره شد امام مسجد شدن امری تعینی است نه تعیینی.
البته جسته و گریخته توسط برخی از ادرات و نهادها ممکن است احکامی برای امام جماعتی صادر شده باشد این امر جنبه فقهی ندارد بیشتر سلیقه ای است.
آنچه در منابع تاریخی و اسلامی در خصوص مسجد میخوانیم این است که پیامبرانی بزرگ همچون حضرت ابراهیم و اسماعیل  و... خود را خادم مسجد می دانستند و از سوی خداوند مامور به خدمت شدند و حاکم مطلق مسجد نبودند زیرا مسجد بیوت الله است و  تنها خود خداوند شایسته  سرپرستی خانه خود است و وظیفه ما بندگان تنها خدمت به مسجد است


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شیشه های رنگارنگ + شنبه 99 مرداد 11 - 7:0 صبح

یهو علاقه پیدا کرد
از کسی شنید
خوشش آمد
رفت و رنگ ویترای خرید
رنگ‌هایی شفاف
مختص رنگ‌آمیزی شیشه



شیشه‌ای دیگر در خانه نمانده
شیشه‌ای که جان سالم به در برده باشد
از رنگ‌های مریم
از رنگ‌آمیزی مریم! :)



حالا هر کدام بشقابی مختص به خود دارند
لیوانی اختصاصی
نشان‌دار شده ظروف‌شان
دیگر معلوم است هر کدام در چه ظرفی غذا می‌خورد



قال ازْهَدُ الزّاهِدین (ع): «الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ [حَاجَتِهِ] حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ» (نهج‌البلاغه، ح3)
بخل ننگ است و ترس مایه نقصان، فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش گنگ مى سازد و آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - هنر 24 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تأمین امام جماعت 6 + چهارشنبه 99 مرداد 8 - 5:0 صبح

پول یا خدمات
سؤال این است؛ آیا باید به امام جماعت پول پرداخت کرد؟ به عنوان دستمزد به خاطر نمازی که در مسجد می‌خواند؟ خُب این‌که نمی‌شود، پس به خاطر هزینه‌های رفت و آمد و فعالیت‌های اجتماعی.
وقتی ما برای یک سِمت پول می‌دهیم چه میشود؟ بررسی کنیم:

1. اگر کم باشد، یک اعلام عمومی‌ست تا ضعیف‌ترین افرادمان به این شغل مبادرت کنند. زیرا بهترین‌ها برای درآمد بیشتر نامزد می‌شوند. آن‌هایی که دانش کمتری دارند تا در مؤسسه‌ای کار بجویند. این‌ها پیشقدم می‌شوند.

2. اگر زیاد باشد رقابت شدید می‌شود. عده زیادی هستند که می‌خواهند آن شغل را به دست آورند. در این رقابت چه کسی پیروز می‌شود؟ آن‌کسی که حاضر باشد از چیزهای بیشتری بگذرد تا آن شغل را به دست آورد. مثلاً اولی حاضر نیست جلوی مدیر تعظیم کند، باورهای دینی قویتری دارد و از عقاید خود نمی‌گذرد. دیگری اما می‌گذرد و حاضر است هر تملّقی بگوید. حتی به قیمت این‌که دروغ بگوید شاید. هر چقدر که درآمد یک شغل را بیشتر کنیم، فشار را روی افراد دیندار و معتقد افزایش داده‌ایم. زیرا حرص را در قلب انسان‌های حریص نشانه رفته‌ایم. در یک مکانیزم طبیعی، هر جا که شیرینی بیشتری باشد، مگس‌ها جمع می‌شوند. اگر دستمزد امام جماعت را بالا ببریم، دنیاپرست‌ترین افراد در این سمت مستقر خواهند شد. در یک روند خودبه‌خودی، بدون نیاز به اعمال نفوذ از طرف دشمن! چرا؟ زیرا روحانی دیندار و متقی، وقتی در دعوای سر دنیا واقع شود، کنار می‌کشد و سر به کار خویش فرو می‌برد. او سر پول دعوا نمی‌کند. این است که اگر نگوییم همیشه، به صورت اغلبی، سمت‌های دارای درآمد بالا را افراد پَست و پول‌دوست پر میکنند.

3. پس روحانیون و طلاب زاهدمان چه شدند؟! پول کم بدهیم، روحانی کم‌سواد و بی‌دست و پا امام جماعت می‌شود. زیاد بدهیم، زرنگ‌های دنیاپرست سر کار می‌آیند. پس آن دسته که اهل تقوا هستند کجا میروند؟ افراد باتقوا دنبال پول نمی‌روند. آن‌هایی که برای خدمت به اسلام وارد حوزه شده‌اند، برای گرفتن دستمزد نه دین را تبلیغ می‌کنند و نه نماز می‌خوانند. آن‌ها برای خدا این کار را می‌کنند. ولی وقتی پول می‌شود مبنای ارزش‌گذاری، عملاً این دسته از افراد را حذف کرده‌ایم. آنها دنبال اردوهای جهادی و فعالیت‌های خودجوش می‌روند و مساجدی را که اکنون محل دعوا شده است ترک می‌کنند.

سؤال تکرار می‌شود؛ آیا باید به امام جماعت پول پرداخت کنیم؟ یا برای تأمین مایحتاج او، کافیست مایحتاج او را تأمین کنیم، از طریق خدماتی که به او ارائه می‌کنیم. اگر او مسکن نیاز دارد، مکانی زاهدانه در اختیار خود و خانواده‌اش. اگر برنج و روغن نیاز دارد، ماهانه در اختیارش. فرزندش باید مدرسه برود، هزینه مدرسه را ما پرداخت می‌کنیم. می‌خواهد استخر برود، کارت استفاده از خدمات رایگان. شبیه به چیزی که هم‌اکنون به بازنشستگان‌مان می‌دهیم؛ کارت منزلت. خیلی هم محترمانه‌تر است.
 
ما تضمین می‌دهیم که حداقل زندگی عرفی را برای او تأمین کنیم و او هم تمام‌وقت در مسجد خدمت به اسلام و مردم مسلمان کند. بدون اینکه بحث و سخنی از پول در میان باشد.
در یک وضعیت ایده‌آل، حتی نیازی به کارت منزلت هم نخواهد بود، مردم منطقه خودشان اقدام به تأمین نیازهای امام جماعت می‌کنند. وقتی به قصابی برود، قصاب که پول نمی‌گیرد، نانوا هم همین‌طور. تمام خدمات مورد نیاز را به رایگان دریافت خواهد کرد، وقتی که کارکردهایش مورد نیاز مردم پیرامون مسجد باشد. وقتی که یک ارتباط دوسویه با جامعه مخاطب برقرار کرده باشد، وقتی مردم بدانند گره‌های معنوی و اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی آنها به دست امام جماعت باز می‌شود.

همراهی استقلال با انحراف
مسجد اگر مستقل نباشد، معتمد مردم نمی‌شود. مردم اگر مسجد را از خود ندانند، اگر حکومتی و دولتی تلقّی کنند، زحمتی برای آن نمی‌کشند. همین می‌شود که پس از انقلاب شد. همه‌مان رفتیم خانه تا دولت اسلامی همه کارهای اسلامی را به انجام برساند. توقع داشتیم مدرسه فرزندان ما را متدیّن بار آورد، دانشگاه برای‌مان مهندسین باتقوا بسازد، مسجد هم همه مردم منطقه را دین‌دار کند. کرد؟
این نمی‌شود. در صدر اسلام هم نبود. رسول خدا (ص) در تمام امور حاکمیت از مردم یاری می‌گرفت. مسجد را هم با کمک آن‌ها ساخت و با کمک آن‌ها اداره کرد. پس مسجد باید دست مردم باشد و این یعنی تصمیمات نمی‌تواند همگی از سوی حاکمیت ابلاغ شود و امر و نهی‌ها دولتی باشد.
حرفی که بلافاصله می‌شنویم این است: مسجد ضرار می‌شود! آری، این درست است. ما دشمن داریم و دشمن می‌خواهد به ما ضربه بزند، از هر نقطه‌ای که بتواند. او خرج می‌کند. پس همان‌طور که می‌تواند از یک قاتل زندانی، ابوبکربغدادی بسازد، با گذاشتن چند وجب ریش و آموزش سخنوری، قطعاً اینجا هم می‌تواند. عامل تربیت می‌کند و درون مسجد مستقر. مسجد را می‌گیرد و از استقلال آن استفاده کرده، علیه نظام اسلامی سنگر می‌سازد.
آیا ما می‌توانیم به خاطر اینکه فرزندمان مبادا سیگار بخرد و معتاد شود، اجازه ندهیم برای خرید شیر و ماست و پنیر به بقالی محل برود؟ این مانع رشد توانایی‌ها و بروز و ظهور استعدادهای او نمی‌شود؟
توانایی‌های انسان در آزادی رشد می‌یابد. اما آزادی چارچوب‌دار. آزادی‌ای که پیش از تخلّف سلب نمی‌شود و پس از تخلّف از مجازات اغماض نمی‌گردد. آزادی همراه با مسئولیت و پاسخگویی.

طراحی ساختار اسلامی در مقابل ساختار کفر
کفار یک طور سازه‌ای در نظام اجتماعی خود ساخته‌اند که نمی‌شود در آن ذوب نشد. ایرانی مسلمان به آمریکا می‌رود، می‌گویند: نماز می‌خواهی بخوان، روزه می‌خواهی بگیر، گوشت حلال می‌خواهی بخور، به هر عبادتی که می‌خواهی عمل کن، اما در جامعه ما باید با چارچوب‌های سکولار ما عمل کنی. در ناسا هم که باشد، ابزاری می‌سازد که به دستگاه کفر خدمت کند. دانشجو که باشد، پایان‌نامه که بنویسد، موضوعی به او می‌دهند، مثلاً در متالوژی، آلیاژی که فلان مقدار فشار را تحمّل کند، از محصول او زیردریایی می‌سازند که در خلیج فارس به کشور خودش حمله کند!
غرب تمام رفتار انسان‌ها را کانالیزه می‌کند، با قوانین دقیقی که طراحی کرده است. انسان ارزشی رفتار غیرارزشی دارد. در مقابل ظلم ساکت می‌شود، از کمک مظلوم باز می‌ماند. ایمان را تبدیل می‌کند به امری قلبی که قدرتی برای حضور اجتماعی ندارد.



[نمودار کامل]

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شهر از فراز ِ پارک + شنبه 99 مرداد 4 - 4:0 صبح

مسیریاب‌ها نرم‌افزارهای خوبی هستند
کار راه می‌اندازند
شهری را که نمی‌شناسی
آشنا که نباشی

با بچه‌ها بیرون بودیم
گفتم نزدیک‌ترین پارک را نشان بده
داد
مسیر خودرو را عوض کردم
چقدر بالا
چقدر مرتفع
و البته چقدر خلوت
انگار غیر از ما کسی در پارک نبود
بام تهران بود واقعاً
حس می‌کردی هم‌قدّ برج میلاد شدی



باران گرفت
طاقی پیدا کردم و زیر آن ایستاده
مرد جوانی پیش آمد
رشته حقوق
دفتر وکالت داشت
سر بحث را باز کرد
همان مسأله همیشگی ازدواج و خانواده
مشکل اصلی جوانان این روزگار

یاد استادی* افتادم
پرسیده بودند چرا آخوندها لباسی متفاوت دارند
آیا لباس شهرت نیست
در حالی که می‌دانیم زمان رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) نبوده است
لباس ایشان متفاوت از عامه مردم

پاسخ نیکی داد:
روحانی مثل مکانیک نیست
ماشین خراب شود و مراجعه کنی دکّانش
یا مثل طبیب
بیمار برود به مطبّش
مغازه ندارد که مردم هر وقت کار دارند آن‌جا بروند
زیرا فقط پاسخگوی مسائل شرعی نیست
کار او فقط «نظری» نیست

تخصص روحانی «سبک زندگی اسلامی» است
مردم همیشه و همواره و هر لحظه با او کار دارند
پرسش‌های روزمره زندگی را
هر جا که به دین ارتباط دارد
که البته همه‌اش مرتبط با دین
که دین یک سبک زندگی است
که دین به همه مسائل روزمره کار دارد
بپرسند
یا ببینند و الگو بردارند
لباس روحانیت برای این است که بفهمند این آدم متخصص این کار است
رفتارش
گفتارش
سلوک و منش او بشود الگویی برای دین‌داری
کار آخوند تبلیغ «عملی» است

فلسفه لباس روحانیت این
و گرنه که ما هم مثل پریست‌ها
کشیش‌های مسیحی
می‌شد عنداللزوم یک تکه سفید لای یقه‌مان بگذاریم و ناگهان به یک مبلّغ مذهبی تبدیل شویم
اسلام این‌طور نیست
الگوهایی می‌خواهد که به چشم دیده شوند
بین مردم باشند
با مردم زندگی کنند
ولی رفتارشان منطبق بر دین
با رفتار غیردینی متفاوت باشد

این است که استادی** می‌فرمود:
روحانی باید که چشم و قلب و زبانش روحانی باشد

روحانی اگر «روحانی» باشد
لباس روحانیت هم به تن داشته باشد
مردم که روحانیت او را ببینند
اصلاح می‌شوند
جامعه طریق صلاح را در پیش می‌گیرد
وقتی روحانی صالح باشد

در گذشته این‌طور بوده
باید آینده نیز چنین باشد!

کتب الأمیر (ع): «وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ، فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذَوِی الْعِیَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ» (نهج‌البلاغه، ن67)
در بیت المالى که نزد تو جمع شده دقت کن و آن را براى عیالمندان و گرسنگانى که در نزد تو هستند مصرف کن، و به فقیران و نیازمندان برسان. (ترجمه انصاریان)

* استاد حسینی الهاشمی (ره)
** استاد طیّآره (ره)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تأمین امام جماعت 5 + چهارشنبه 99 مرداد 1 - 5:0 صبح

تجربه لائیسیزم ترکیه
آتاترک هم وقتی پایتخت اسلام در عصر خود را مدرن کرد، سلطنت عثمانی، در راستای روند اسلام‌زدایی، لباس روحانیت را ممنوع کرد. این سبب شد فرهنگی خاصّ در ائمه جماعات ترکیه شکل بگیرد که همچنان باقی مانده است.
ائمه جماعات در ترکیه را از روی عرقچینی که بر سر دارند می‌شود شناخت. این افراد به دلیل این‌که هیچ درآمدی از مسجد و تبرّعات ندارند، ناگزیر به مشاغل دیگر می‌پردازند. من خود ساعت‌ها با امام جماعتی سخن گفتم که رئیس یک فروشگاه در کنار یک پمپ‌بنزین بود. این پمپ بنزین نمازخانه‌ای داشت که همین فرد نماز را در پنج وقت آن‌جا امامت می‌کرد. اما هر بار، پس از نماز به سر کار خود باز می‌گشت و مدیریت فروشگاه را بر عهده می‌گرفت.
ما چند ساعت درباره نحله‌های اهل سنّت صحبت کردیم و متوجه اصراری شدیم که بر نقشبندیه‌ای بودن و «ضرورت عدم قیام» داشت. روحانیت در ترکیه نه تنها از سیاست و حاکمیت دور است که حتی در انجام امور مذهبی خود نیز آزادی عمل نداشته و پیوسته در وضعیت خفا و پنهان است.

نهاد مافوق؛ نظام یا حوزه
مسجد یک نهاد مافوق می‌خواهد. هر سازمانی این‌طور است. نمی‌شود که دو کارفرما بر یک پروژه اعمال نفوذ کنند. حتی اگر در اوج هماهنگی هم باشند و هم‌جهتی، بالاخره کمی که سلیقه‌ها فرق کند، اختلاف سبب ناهنجاری در سازمان می‌شود.
مسجد تحت کدام نهاد باید فعالیت کند؟ نظام اسلامی، درست مانند صدر اسلام و سیره پیامبر (ص) و یا مانند دوران ستم و ظلم سلاطین و طواغیت که اوج هنر فقهای عظام شیعه حفظ مساجد از طریق استقلال‌دهی به آن‌ها و تحت کنف حمایت گرفتن توسط حوزه‌های علمیه بود؟
فارغ از این‌که وضعیت خود حوزه علمیه در نظام اسلامی همچنان مبهم مانده و مثل لقمه حیا هیچکس جرأت سخن گفتن آشکار درباره آن را ندارد، مسجد نیز در همین ابهام گرفتار شده است. برخی از بزرگان حوزه از ترس احتمال سقوط نظام اسلامی در آینده، به شدت حامی استقلال حوزه هستند، تا با محو شدن یک حکومت، از بین نروند. گروه دوم هم واقع‌بین بوده و می‌دانند که در صورت سقوط این نظام خاصّ، چیزی از حوزه باقی نخواهد ماند. زیرا دشمنی که فهمیده حوزه علمیه قم می‌تواند یک چنین انقلاب قدرتمندی پدید آورد، در صورت غلبه، آنچنان حوزه را درو و هرس خواهد کرد که تا صدها سال نه تنها صدایی از آن در نیاید، بلکه مدام تملّق ستمگران غالب را کند. مانند کینه آغامحمدخان که تمام مردم شهر کرمان را نابینا کرد.
مردم، روحانی را از کجا باید بخواهند، امام جماعت مسجد خود را، از نظام اسلامی یا حوزه علمیه؟ چه کسی مسئول پرداخت مخارج مسجد و دستمزد امام جماعت است؟ چه کسی حق دارد امور مسجد را بر امام جماعت تکلیف کند و دستور کار او را تعیین نماید؟

پول؛ واحد اندازه‌گیری در کاپیتالیسم
تا پیش از مسلّط شدن نظام سرمایه‌محور، ارزش انسان‌ها و فعالیت‌های آنان را با میزان خدماتی که ارائه می‌کردند می‌شد تعیین کرد. اما پس از کاپیتالیزم، تمام ارزش‌ها با عددی به نام «پول رایج» معیّن می‌شود. انسانی که برای خدمات او مثلاً ده میلیون تومان پرداخت شود، مولّدتر از فردی تلقّی می‌گردد که خدماتش را یک میلیون تومان می‌خرند. در حقیقت با ظهور اقتصاد سرمایه‌داری، واحد اندازه‌گیری کالا و خدمات و توانمندی انسان‌ها و حتی ارزش‌های آنها «پول» است.
وقتی معیار ارزش‌گذاری و سنجش شایستگی انسان‌ها به پول تقلیل یابد، معلّمی که حقوقش با پاکبان شهرداری مساوی است، ارزش اجتماعی چندان بالاتری از او نخواهد داشت. این سبب نارضایتی معلّمان می‌گردد و این نارضایتی پایان نخواهد یافت تا دستمزدش با پزشک برابری کند!
امروزه تمام موضوعات اجتماعی با پول ارزش‌گذاری می‌شود. حتی مسجد و امام جماعت مسجد. اصلاً الگوی مصرف شده معیاری برای شناختن توانایی افراد. در چنین جامعه‌ای، جامعه سرمایه‌محور، البته که امام جماعت تحقیر می‌شود، زیرا او در محیط اجتماعی خود ناتوان از پرداخت هزینه‌هایی‌ست که تمام همسایه‌های مسجد قادر به آن‌اند. در این شرایط، امام جماعت به جای اینکه الگوی سبک زندگی محیط مسجد شود، موضوع ترحّم هیئت امنا و نمازگزاران خواهد بود. آنها در خفا کیسه می‌گردانند تا برای رفع مشکلات روحانی پول جمع کنند.
این تأثیر کلان اجتماعی وقتی قوّت می‌یابد که درآمد امام جماعت به صورتی مشخص و معیّن از سوی نهادهای فرادست پرداخت می‌گردد. او تبدیل به یک فرد حقوق‌بگیر و کارمند می‌شود که طبیعتاً به خاطر داشتن حقوقی بسیار کمتر از پاکبان، نمی‌تواند انتظار داشته باشد مورد احترام باشد. او خود نیز از گرفتن این دستمزد احساس تحقیر می‌کند. ما با پرداخت ماهانه، ائمه جماعات را به حقوق‌بگیرانی دولتی تبدیل کرده‌ایم که به صورتی وظیفه‌گرا، باید تکلیف مشخص‌شده‌ای را انجام دهند و دستمزدی برای آن دریافت نمایند. نظام اقتصادی سرمایه‌داری تمام انگیزه‌های عالی و متعالیِ معنوی روحانیون را می‌کُشد.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X