دوستِ انسان، نشانه عقل اوست . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
حلوا رشته ای + چهارشنبه 97 مرداد 3 - 3:53 عصر

از کودکی دوست داشتم
اسمش را نمی‌دانستم
یکی دو بار
خریده بودند و خورده
تُرد و شکننده
چقدر خوشمزه

رفته بودیم بازار که رشته‌هایش را دیدم
شعیریّه
خریدم
گفتم برای بچه‌ها درست کنم
بلد که نیستم
ولی مگر اینترنت تمام شده؟!



مریم پیش‌دستی کرد
اصرار که خودش
قبول کردم
قرار شد تماشاچی باشم
طبق دستوری که از آشپزخانه سایت تبیان گرفتیم

خوشمزه بود
اما
نه آن طعمی که به خاطر داشتم
آن روزها که این قوطی‌های خارجی نبود
«شیر غلیظ شده»
حتماً با دستور دیگری می‌پختند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
کلاه گشاد + پنج شنبه 97 تیر 28 - 5:0 صبح

سر همه‌مان رفته است
همین کلاه
از همان ابتدا
همه جهان امروز
از روزی که بانک باز شد

آدام اسمیت از بانک‌های اسکاتلند نام می‌بَرد
اولین جایی که اسکناس رواج یافت
یادداشتی که گواهی بدهی بود
بدهی بانک به حامل
آدمی که یادداشت را حمل می‌کرد

تورّم از همین‌جا پیدا شد
رکود هم
همه بیماری‌های اقتصادی
نه فقط ما
که همه جهان
حتی اولی‌ها
باور کنید
حتی در آمریکا

در آمریکا سکه نقره رایج بود
مانند این‌ها



روی همه آن‌ها نوشته است یک دلار
از جنس نقره
فهرست سکه‌های آمریکا در این نشانی هست
حدود 26 گرم نقره
با خلوص 90 درصد!

بعد چه شد؟!
خزانه‌داری آمریکا به مردم «یادداشت» داد
همان که ما می‌گوییم اسکناس
آن‌ها می‌گویند Note
به این شکل



چند عبارت مهم در آن به چشم می‌آمد
نخست این:
«گواهی نقره»



و نام خزانه‌داری



و این عبارت عجیب:



IN SILVER PAYABLE TO THE BEARER ON DEMAND
قابل پرداخت به صورت نقره با درخواست حامل

یک وزارتخانه است
دولتی‌ست
گواهی بدهی داده دست مردم
تا سکه‌های نقره را جمع کند
گفته پس هم می‌دهم
اصلاً این عین سکه نقره
با همان ارزش
هر وقت این کاغذ را آوردی
هر که بودی
در وجه حامل چک کشیده است
با این تعهد
من پرداخت می‌کنم
همان مقدار نقره که مشخص شده است
سکه‌های 26 گرمی یک دلاری

اما چه شد؟!
کلاه سر مردم رفت
چطور؟!

حدود صد سال پیش
سیستم بانکی آمریکا تغییر کرد
دولت کنار کشید
به بخش خصوصی واگذار شد
و یادداشت‌ها
به صورت نامحسوسی تعویض گردید
اسکناس‌های جدیدی به این شکل:



آری
ظاهراً مثل قبلی هستند
ولی صبر کنید
چیزهایی تغییر کرده است
با دقت ببینید:



دیگر ننوشته است «گواهی نقره»
به جای آن «فدرال رزرو» آمده است
این‌جا معرفی شده
صبر کنید
آن عبارت پایین دلار هم حذف شد
کدام؟
همان‌که نوشته بود قابل پرداخت به صورت نقره!

بله
ماجرا همین است
اتفاقی که در تمام جهان افتاده است



دو نوع اسکناس متفاوت
به عنوان دو مرحله از استثمار مردم
تعهدی که تخلف شده است

بدهی‌ها را ببینید:



اول قرار بود اسکناس معادل طلا باشد
یا نقره
بعد این قرار عوض شد
بدون این‌که مردم با خبر شوند
باور می‌کنید مردم خود آمریکا هم بی‌اطلاعند؟!

این آقای آمریکایی تلاش می‌کند تا مطلب را توضیح دهد
برای مردم کشور خودش

...
[دانلود فیلم]

حالا دلار واقعی چند است؟
یعنی یک سکه نقره که نام آن دلار بوده است؟
هجده دلار!
یعنی وقتی دولت آمریکا تعهد خود را پس گرفت
دو نوع دلار پیدا شد
دلار اصلی
و
دلار قلابی
دلار اصلی همان 26 گرم نقره است
و دلار قلابی
کاغذی‌ست که اسمش دلار است
همین!
این یک سکه یک دلاری است
در این‌جا
برای فروش به قیمت کاغذی

لیست قیمت سکه‌ها را ببینید
با مقدار متفاوتی از نقره در هر کدام
و وزن مختلف
ولی همه دلار آمریکا
این‌جا

خب چه ربطی به ما دارد؟
این کلاه سر آمریکایی‌ها رفته است
یک روز
یک جمله را
از روی یک کاغذ برداشتند
و زیر قول و قرارشان زدند
به ایران چه؟!

خب در ایران هم همین بلا سرمان آمد

این اولین اسکناس‌های ایرانی‌ست
توسط بانکی در لندن چاپ و منتشر شده





به عبارت‌های بالای اسکناس توجه کنید:
«فقط در طهران ادا خواهد شد»
«فقط در یزد ادا خواهد شد»
PAYABLE AT YEZD ONLY

و بعدتر
این عنوان را خلاصه‌تر کردند
یعنی از معنای اصلی انداختند
حذف کردند یعنی



فقط «طهران»
ژانویه 1896
صد و بیست سال پیش
(امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی را برای شصت سال به یک یهودی آلمانی داده بودند)

وقتی یک تومان نوشتند روی کاغذ
معادل ده هزار دینار بود
اصلاً تومان به معنای ده هزار
سکه یک تومانی چقدر ارزش داشت؟
همان زمانی که اسکناس شد؟
اسکناسی که وعده داده شده بود
قابل تبدیل به سکه یک تومانی‌ست
ادا می‌شود یعنی



این یک سکه یک تومانی‌ست
حدود سه گرم وزن دارد
طلا با عیار 900
هم عیار با سکه تمام بهار آزادی
یعنی 90 درصد طلای خالص
یعنی به چه قیمت؟!
امروز طلا با این عیار به قیمت گرمی 310 هزار تومان فروخته می‌شود
بنابراین چنین سکه‌ای
حدود 900 هزار تومان قیمت دارد
یعنی چه؟!

مطلب ساده است
روزی که پدران ما سکه‌های خود را تحویل دولت دادند
البته که پدران ما با سکه دینار و قِران معامله می‌کردند
که واقعی بودند
یعنی فلز ارزشمند در آن‌ها بود
طلا یا نقره
وقتی تحویل دادند
و کاغذ گرفتند
بانک متعهد شد
عهد بست
قول داد
قرار گذاشت
که در برابر هر اسکناس یک تومانی
سه گرم طلای 90 درصد بدهد
هر وقت که آن‌ها بخواهند
هر وقت که حامل اسکناس
آن را به بانک باز گرداند

اما امروز
برای گرفتن سه گرم از این طلا
باید 900000 عدد اسکناس یک تومانی بدهیم
به که
به همان بانک
این عجیب نیست
یک کلاه بزرگ و گشاد نیست؟!

بعد از دوره قاجار
کلاً هیچ جمله‌ای روی اسکناس‌ها نوشته نشد
بانک ملی ایران
و سپس بانک مرکزی
مسئول انتشار اسکناس
دیگر تعهد خود را به خاطر نیاوردند

جالب است بدانیم
اسکناس‌های ما تا همین چند وقت پیش در خارج از کشور چاپ می‌شد
تازه پس از انقلاب
سال 1361
چاپ آزمایشی اسکناس‌های 20 تومانی در ایران آغاز شد
و از سال 1367
بانک مرکزی ایران خودش اسکناس چاپ می‌کند
و در سال 1381
کاغذ اسکناس هم در ایران تولید می‌گردد
یعنی چه؟
ریش و قیچی دست خودشان است
خود صاحبان بانک
هر وقت که بخواهند
کافیست برق دستگاه را متصل سازند
و دگمه روشن را...

ولی این نکته را فراموش نکنیم
کلاه ِ گشاد دقیقاً این‌جاست
این‌که ما تعهد بانک‌ها را فراموش کردیم
خواستند که بکنیم
و آن‌ها
تعهد خود را عمل نکردند
کافی‌ست ماده یک قانون پولی و بانکی کشور را بخوانید
مصوّب سال 1351 
نوشته است:
‌الف - واحد پول ایران ریال است. ریال برابر صد دینار است.
ب - یک ریال برابر یکصد و هشت هزار و پنجاه و پنج ده میلیونیم 0.0108055 گرم طلای
خالص است.

یعنی چه؟!
یعنی هر یک گرم طلای خالص تقریباً 100 ریال است
ده تومان خودمان
باور کردنی نیست
این قانون مربوط به پنجاه سال پیش است
در این پنجاه سال
ارزش ریال 90 هزار برابر کم شده است!!!

این قانون هنوز معتبر است
و در سایت بانک مرکزی
برای همین سال 1397 هم
همین قانون
با همین عبارات
و البته با اصلاحاتی
قرار گرفته است
هنوز هم همان ماده یک در آن دیده می‌شود
طلا گرمی 100 ریال!

اما پس از الف و ب
یک قسمت ج هم در این ماده یک وجود دارد
همان قسمتی که ما را بیچاره کرده:
ج - تغییر برابری ریال نسبت به طلا به پیشنهاد بانک مرکزی ج.ا. ایران و موافقت وزیر امور اقتصادی و دارایی و تأیید هیأت وزیران و تصویب کمیسیون‌های دارایی مجلس شورای اسلامی میسر خواهد بود.

یعنی هر وقت که بخواهند
اسکناس‌های موجود در جیب ما را
کم می‌کنند
از آن می‌دزدند
بانک یعنی همین
اساساً همین قانونی که مشاهده می‌فرمایید!

تصویب بند ج ماده یک قانون پولی اساساً یک تخلّف است
یک فریب
یک دغل‌کاری
دزدی آشکار از عهدی که در روز آغاز با مردم بسته بودند!

یک سؤال؛
از خودم پرسیدم چرا «کمیسیون‌های دارایی»؟
اولاً یک کمیسیون
ثانیاً
اصلاً کمیسیون دارایی وجود ندارد
کمیسیون اقتصادی داریم
جواب را در نسخه اصلی قانون یافتم
مصوّب همان سال 1351
آن‌جا دو مجلس را ذکر کرده بود
«تصویب کمیسیونهای دارایی مجلسین»
مجلس شورای ملی
و مجلس سنا
یعنی این‌قدر قانون پولی ما کهنه است
حتی در حدّ عبارات!

در هر صورت
این همان کلاه ِ خیلی خیلی خیلی گشادی‌ست که سر ما رفته است
سر همه مردم دنیا
همه آن‌هایی که پدرانشان سکه‌های طلا و نقره را به بانک‌ها امانت دادند
و کاغذ یادداشتی به نام اسکناس دریافت کردند
همه‌مان باخته‌ایم
که زندگی خود را در اختیار بانک‌ها قرار داده‌ایم!

اقتصاد از همین نقطه زمین می‌خورد
ما از همین نقطه آسیب می‌بینیم
انقلاب از همین نقطه در معرض خطر است
چنین اقتصادی،‌ مقاومتی نیست!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 145 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نمودار فقهای شیعه + سه شنبه 97 تیر 26 - 5:0 صبح

مشغول پژوهش
به دسته‌بندی خوبی دست یافتم
به شکل نمودار در آوردم
برای استفاده شخصی
با ذکر منبع
این‌جا هم باشد
به کار می‌آید

فقهای عظام شیعه از قرن دوم هجری تا کنون:



[نمایش نمودار بزرگ و کامل]

متکلمین شیعه از قرن دوم تا کنون:



[نمایش نمودار بزرگ و کامل]

مفسّران شیعه از ابتدا تا کنون:



[نمایش نمودار بزرگ و کامل]

کتاب‌های فقهی شیعه از قرن دوم تا کنون:



[نمایش نمودار بزرگ و کامل]

مراجع تقلید شیعه:



[نمایش نمودار بزرگ و کامل]

ملتمس دعا!

پ.ن.
نشانی فایل xmind:
http://movashah.id.ir/o/Shia.xmind


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: روحانیت 24 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
آموزش ِ شکست + یکشنبه 97 تیر 24 - 5:0 صبح

همیشه که موفقیّت نیست
شکست هم هست
گاهی
نباشد نمی‌شود
دنیا این طور است
تجربه همین است
پله پله یاد می‌گیرد انسان
باید باشد
اما...
در کودکی چه بهتر
بزرگسالی مصیبت

انسان ِ بزرگ خطایش سخت
شماتت
پذیرش دشوار
فرصت نمی‌دهد جامعه معمولاً

اما در کودکی
اصلاً زمان تجربه
خطا بخشودنی

کیک فنجانی درست کرد
من می‌گویم کیک یزدی
خودش «کاپ‌کیک»
خراب کرد
افتضاح
آبروریزی واقعاً
غیرقابل قبول! O_o

یعنی یک چیزی می‌گویم
یک چیزی می‌شنوید
تلخ!
غیر قابل خوردن!

علّت را جویا شدم
روش تولید را گفت و بررسی کردم
موادّ استفاده
یازده قاشق غذا خوری (!) جوش شیرین!
باور کردنی نیست!

پرسیدم: آخه چرا؟!
پاسخش ساده بود:
- در مواد اولیه نوشته: جوش شیرین 11/2 ق چ
هاهاهاها... :)
تجربه همین است
بنده خدا نمی‌دانست این را
این که در رایانه، نوشتن یک‌-دوم دشوار است
نصف گفتن بهتر
اگر به عدد بنویسند
این می‌شود
گفتم: منظورش یک قاشق و یک-دوم قاشق بوده است!

- حالا عزیز دلم، چرا قاشق غذاخوری؟!
متوجه نشده بود
به جای قاشق چای‌خوری...
هاهاهاها...

ریختیم دور
همه‌اش را
شکست بود
شکست تلخ است
کاپ‌کیک‌هایش هم تلخ شد!

اما آموزش
این طور که نمی‌شود
شکست پل پیروزی شود
چطور؟!

- دخترم! نگران نباش
مهم نیست
فردا دوباره درست کن
با دقّت
دقت کن به این نکات
إن‌شاءالله درست می‌شود
آناً خوشحال شد
باور نمی‌کرد
این‌که فرصت دادم دوباره
آن هم به این زودی



و شد
فردا پخت
از اول
همه مسیر را رفت
این‌بار همان یک و نیم قاشق چایخوری را
عالی
عالی شد واقعاً
حرف ندارد
خوردیم و چه طعمی
کاکائو و قهوه
وقتی با خامه مخلوط شود
یک موفقیّت

او از پل رد شد
خیلی زود
خدای را سپاس!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
حفظ ِ فضیلت + جمعه 97 تیر 22 - 5:0 صبح

«یکی از هم‌مدرسه‌ای‌هامو دیدم»
در بازگشت از پارک
غروب شده بود
مریم تعریف می‌کرد:
«من با حجاب، ولی اون بی‌حجاب بود کلاً، آستیناشم زده بود بالا و...»

وقتی تعریفش کامل شد
پرسیدم:
«حالا می‌دونی باید چکار کنی؟»
این‌طور پاسخ داد:
«باید صداش کنم و ببرمش یک گوشه، باهاش صحبت کنم!»



پاسخش را عوض کردم
متعجب شد
نیاز بود بفهمد
باید متوجه خطر می‌شد:
«از اون مهم‌تر دخترم!»
و ادامه دادم:
باید بترسی
باید نگران شوی
این‌که آیا پنج سال دیگه هم باحجاب خواهی بود
یا مثل او می‌شوی
خیلی‌ها بودند که عوض شدند
آدم‌ها تغییر می‌کنند!

جوابی نداد
شاید چون به در خانه رسیده بودیم

آدم‌ها تغییر می‌کنند
همه‌مان باید بترسیم از عاقبت‌مان
معلوم نیستیم
پناه بر خدا!

«رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ» (آل عمران:193)
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
حمایت ِ صنفی + چهارشنبه 97 تیر 20 - 5:0 صبح

نهی از منکر برای چیست؟
برای حذف منکر
که منکر نباشد
که ترک کند
که دیگر تکرار نکند
وگرنه اگر «تعمیق» منکر باشد
این‌که منکرهای بدتر روی دهد
که دیگر نهی از منکر نیست!

سه‌شنبه‌بازار
با بچه‌ها
در حال خرید میوه
صدای بلندی آمد
مردی سر شیخی فریاد می‌کشید
حرف‌های ناروا
شیخ هم
روحانی محترم هم داد می‌زد
قضیه روشن شد
آخوند می‌گفت: چرا زنت را این‌طور بیرون آورده‌ای
مرد: من اصلاً به خدایی که تو می‌گی اعتقاد ندارم!
و هزار حرف ناروای دیگر
و بی‌ادبی به اهل بیت (ع)
نزدیک دعوا بود
ولی فیزیکی نشد
در حدّ فحاشی
به تمام مقدّسات
و ما از دور
فاصله صد متری شاید
فریاد را شنیدیم

تمام شد
سریع رفت
آن‌که فحاشی می‌کرد
و پیرمردی
سمت من آمد:
- شما چرا حمایت نکردی؟ از هم‌لباسی خودت؟! من خودم طلبه سال 62 هستم!

عذرخواستم و رفت
و با خود فکر کردم
آیا باید به خاطر هم‌صنف بودن مداخله می‌کردم؟!
از کاری که آن را نادرست می‌دانم؟!

من بارها برخورد کرده‌ام
نهی از منکر هم
بارها در همین صفائیه
و خیابان ارم هم
ولی نه در جلوی همسرش
در خلوت
مرد را صدا می‌کنم:
آقا یک لحظه تشریف بیاورید!
وقتی از زنش جدا شد
آرام در گوشش:
وضعیت خانم شما مناسب نیست، لطفاً اصلاح بفرمایید.
و تمام
و خداحافظ
و دست هم می‌دهم با بنده خدا
که واقعاً او را بنده‌ای از بندگان خدا می‌دانم
اشتباه کرده
بله
قطعاً
ولی نباید که تشجیعش کنم
به غیرت نمی‌آید
هر مردی که جلوی زنش بی‌غیرتش بخوانی؟!
مرد این طور است
می‌خواهد جلوی زن و فرزند قوی باشد
ضعیف نمی‌خواهد
وقتی جلوی همسرش نهی از منکر کنی
احساس تکلیف می‌کند
تکلیفی غریزی
تا زمینت نزند ول نمی‌کند
تا تحقیر نشود
انسان این است
ضعیف

من این روش را مؤثر نیافتم
روش نهی از منکر مقابل چشم دیگران
به لج‌بازی می‌افکند
اثر نمی‌گذارد
و مگر در نهی از منکر «احتمال اثر» شرط نیست؟!

تجربه دوران دبیرستان است
وقتی در بسیج بودم
آن‌چه دیدم
حرف و سخن بسیار
ولی یک چیز را مطمئن هستم:
من به خاطر هم‌لباس بودن از کسی حمایت نمی‌کنم
حمایت باید از حق باشد
نه از صنف
اشتباه اشتباه است
از هر کسی که سر بزند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: روحانیت 24 - فرهنگ 90 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
علاقه به هنر + یکشنبه 97 تیر 17 - 5:0 صبح

فرزندان فرق می‌کنند
مثل هم نیستند
این را هر پدر و مادری حس می‌کند
اگر با آن‌ها دم‌خور باشد
اگر به رفتارشان توجه
کارهایشان را خوب نگاه کند

عاشق هنر است این یکی
چه کارش می‌شود کرد
من اگر چه خودم مفید نمی‌دانم
چنین آتیه‌ای را
ولی باید راه بروی
با کسی که می‌خواهی راهش را عوض کنی



رنگ دستش دادم
گفتم: برو حیاط
هر جا را خواستی رنگ کن
کوچک‌تر که بود



فوم‌بر را داده‌ام دستش
گفتم: اختیارش با تو
هر چه می‌خواهی بساز

اعتماد باید
باید بداند که مخالفش نیستم
مخالف علاقه‌اش
باید چند قدم ِ مهم با او بردارم
در کنارش
تا وقتش که شد
هدایتش کنم
نشانش دهم که هنر، «دنیایی»ست
و او «اخروی»
هنر، انسان را جذب دنیا می‌کند
مگر این‌که هدف داشته باشد
هدفی متعالی
هنر به خودی خود دنیاپرستی‌ست
مال ِ انسان‌هایی که آخرت را فراموش کرده
به زیبایی‌های موقتی چشم دوخته
دلبسته

مؤمن نمی‌تواند هنرمند باشد
البته هنر به معنای امروزی آن
همین هفت شاخه معروف

مثالی برایش خواهم زد:
چند کماندو را مأمور عملیات می‌کنند
هواپیما
چتر نجات
فرود در منطقه
باید مسیری را طی‌ّ کرده
کاری را به انجام رسانده
به نقطه مشخصی برسند
برای خروج
هلیکوپتری سر وقت دنبال‌شان خواهد آمد

در این میانه
از گلزاری می‌گذرند
لاله‌زاری
دشتی زیبا
مسیر مأموریت است
باید بروند
نباید بمانند
اما
بعضی فریفته زیبایی شده
گردنبندها و دستبندها از گل می‌سازند
این‌ها جا می‌مانند
به عملیات نمی‌رسند
به کاری که برای آن آمده بودند

انسان کماندو است
تکاور یعنی
مأمور
مأموریت دارد
آمده است تا برود
نیامده است که بماند
که جمع کند
که بسازد
که هنرمند شود
هنر انسان مؤمن «انجام بهتر مأموریت» است

هنر کودکانم را جهت می‌دهم سمت هدف
باید بدهم
هنر برای هنر
هنر برای تشویق
هنر برای هنرمند بودن
قطعاً خسران مبین است
ماندگاری ندارد
وقتی که دنیا فانی می‌شود
محصولات هنری هم

هنر باید تبدیل به محصول اخروی شود
تا بماند
باید در مسیر مأموریت قرار بگیرد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آموزش 28 - هنر 24 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
پیراشکی + جمعه 97 تیر 15 - 5:0 صبح

او می‌گوید: دونات
من می‌گویم: پیراشکی
چند بار است که درست کرده
خیلی خوب هم
دیگر حرفه‌ای شده
کاربلد
حرف ندارد
عالی
چه طعم و مزّه‌ای
چه پفی هم کرده است



گفتم: کار دست ما می‌دهی
چاق می‌شویم
اضافه وزن
چقدر شیرینی بخوریم؟! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
مراعات ِ پیک + پنج شنبه 97 تیر 14 - 5:0 صبح

چند بار اعلام کرده‌اند
مصرف برق نگران‌کننده شده
ما هم مشارکت می‌کنیم

ساعات پیک را نوشته‌ام
دوازده ظهر تا پنج عصر
هشت شب تا یازده
در این ساعات تمام چراغ‌ها را خاموش می‌کنیم
تلویزیون را هم از ساعت دو عصر به بعد
کولر را هم خاموش می‌کنیم و بعد دوباره روشن
یعنی نصف زمان کار کند
کمی تاریکی را تحمّل می‌کنیم
و کمی گرما
تا وظیفه اجتماعی خود را عمل کرده باشیم
تا بقیه انسان‌ها به رنج نیافتند

بچه‌ها پذیرفته‌اند
توجیه شده‌اند
هم نسبت به آب
هم برق
قرار گذاشتیم حسّاس باشیم
نگران هم‌وطنان‌مان

ما سهم داریم
همه ما
در صرفه‌جویی
وقتی کشور گرفتار بحران برق و آب باشد
ما هم باید سهم خود را ادا کنیم

از آن فراتر فرهنگ است
کودکان‌مان باید یاد بگیرند
نسل ما اگر اسراف‌کار بار آمد
نسل بعد نیاید
متفاوت از ما

اگر همه خانواده‌ها جدی بگیرند
مسأله حل می‌شود
بحران برطرف
مهم این است که «انسان» باشیم
بخواهیم
همین کافیست!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فرهنگ 90 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
کمک سیب زمینی + چهارشنبه 97 تیر 13 - 5:0 صبح

می‌خواهم کمک کنند
به هر بهانه‌ای
هر وقت که حال داشته باشند
وقتی که معلوم است بیکارند
ول یعنی
مشق تمام شده
تفریح‌شان به سر آمده
تلویزیون برنامه‌ای ندارد
نمی‌دانند چه کنند



برای شام می‌خواستم
سیب‌زمینی ِ پوست‌کنده
دو نفری مشغول شدند
اگر چه اندکی اسراف
زیادی گرفتند
ولی ارزشش را دارد
یاد می‌گیرند
صبوری باید
همکاری خودش یک تجربه است
در کارهای خانه
کودک باید «عضو» خانواده باشد
و این را حس کند
باید جدّی گرفته شود
برای او لذّت‌بخش!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   66   67   68   69   70   >>   >

دوشنبه 04 شهریور 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش روحانیت هنر بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X